جستجو

دوران متمایز روشهای اخلاقی در یونان باستان

دوران مشخصی را بدون مرزبندی حقیقی می توان در یونان باستانی درباره تفکرات و روش های اخلاقی مطرح نمود:

دوران اول- دوران ابتدایی است که طلایه داران آن را می توان هومو صاحب ایلیاد و اودیسه و هزیود صاحب کتاب الاعمال و الایام و حکمای هفتگانه معروف دانست که دائرةالمعارف فرانسه آنها را بدین قرار معرفی می کند: «پیتاکوس، بیاس، کلیوبول، میزون؛ شیلون؛ اخیلون؛ سولون قانونگذار معروف». شهرستانی در کتاب ملل و نحل آنها را بدین قرار معرفی می کند: «تالس، انکساگوراس، انکسیمانس، انبادذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون». اما علی بن یوسف القفطی در کتاب تاریخی الحکماء این حکما را پنج نفر به قرار ذیل معرفی می کند: انبادذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو. به استثنای سقراط و افلاطون و ارسطو می توان متفکرین مزبور را در دوران اول روش اخلاقی یونان باستان نام برد، و به اشخاص نامبرده بایستی دو متفکر بسیار معروف را هم اضافه نمود. این دو متفکر عبارتند از هراکلیت و دموکریت. اینان مسایل اخلاقی را در اشکال نصایح و حکم بیان می کردند. در اینجا چند جمله از فیثاغورس متذکر می شویم:

خیر در پیروزی روح بر جسم است. فضیلت اعراض از لذات است.

عفت و پاکدامنی نتیجه جهادی است که عقل با شهوات انجام داه و پیروز گشته است.

باید دیگران را مساعدت نمود.

مساعدت دیگران نباید طوری بوده باشد که آنها را ضعیف به بار آورد.

در بردن بار به دیگران کمک کنید و بار را از دوش آنها بردارید.

انسان بایستی ضمیر خود را بازرسی نماید تا بداند که از خیر و شر چه انجام داده است.

پیش از آن که به خواب روی آنچه را که در روز انجام داده ای بر خودت عرضه کن. اگر دیدی گناهی کرده ای و شری را مرتکب شده ای حتما نادم خواهی گشت والا خوشحال و مطمئن باش.

دوره دوم- دورانی است که مسایل علمی و فلسفی تا حدود زیادی مورد دقت و تنظیم قرار می گیرد. در این دوره سقراط بیش از همه موضوعات و مسایل اخلاقی را مورد بررسی قرار داده و از صورت پند و اندرز و نصایح به شکل مسایل قابل بررسی علمی در می آورد. افلاطون پا به پای استاد عالیقدر خود سقراط با جدیت تمام اخلاق را مورد کاوش قرار داده و در کتاب های متعددی با اشکال گوناگون در ترویج و تشویش به روش های اخلاقی می کوشد. ارسطو اعجوبه تاریخ نه تنها همان اهمیت را که دو رکن بزرگ فلسفه (سقراط و افلاطون) به اخلاق داده اند قایل می شود بلکه موضوعات اخلاقی را از سایر مسایل علمی و فلسفی تفکیک نموده و برای بررسی علمی در این باره قلمرو جدید باز نموده و کتاب بسیار با ارزشی در اخلاق به نام اخلاق نیکو ماکس به رشته تحریر درمی آورد. این کتاب را عرب ها به نام الاخلاق الی نیقوماکس ترجمه نموده و تعلیقه های با ارزشی بر آن نوشته اند. در این کتاب آن چنان میانه روی و اعتدال به خرج داده که نه فقط در قرون معاصر پوسیده نشده است بلکه برای قرون و اعصار آینده نیز تازگی خود را حفظ خواهد نمود. ما حقیقتا نمی دانیم اگر افلاطون و به خصوص ارسطو درباره اخلاق این کوشش ها را می کردند کانت و امثال آن درباره اخلاق چه می گفتند؟ و پس از آن که دو رکن بزرگ در اخلاق این کوشش ها را انجام داده اند کانت و امثال او چند جمله تازه بر آن قضایا و مسایل اضافه نموده اند؟

پس از این دو دوران گفته شده است که دوران سومی را هم باید در نظر گرفت که تقریبا از نظر فکری مسایل اخلاق نزدیک به سقراط می باشد یعنی فضیلت که محور مسایل اخلاقی شناخته شده بود جای خود را به سعادت شخصی و لذایذ شخصی که گاهی اعم از لذایذ روحی و جسمی جلوه می کند می سپارد. بزرگان این دوره کلبی ها و گورینایی ها و اپیکوریان می باشند. بعضی ها رواقیون را هم به این دوران اضافه می کنند ولی فلسفه اخلاق رواقیون را نباید مانند نظام (سیستم) مکاتب مزبور قلمداد کرد. گفته می شود که اخلاق در این دوران ها در یونان باستان به کلی رو به اضمحلال رفته است زیرا متفکرینی چند مانند آنها ارزش های اخلاقی را منکر بوده اند و سعادت در سعادت طبیعی که همان خوشبختی شخصی بوده باشد منحصر می کردند. ولی این نظریه کاملا صحیح نیست زیرا بروز یک عده متفکرین مانند اشخاص نامبرده که روش های اخلاقی را بی ارزش قلمداد کرده اند دلیل بر انحطاط اخلاقی خود جامعه یونان باستان نمی باشد. چنان که کتاب با عظمت ارسطو درباره اخلاق کاشف از این نیست که یونانی ها در ان دوران در بهشت برین اخلاق زندگی می کردند. خلاصه تفکرات یک یا چند فرد شاخص نمی تواند روش اجتماعی یک جامعه را کاملا مشخص نماید و اگر هم حقیقتا چنین بوده است، بایستی آن دورانها را دوران انحطاط بنامیم نه این که استدلال کنیم که پدیده اخلاق ریشه محکمی ندارد.

منابع

  • محمدتقی جعفری –اخلاق و مذهب – 23-27

کلید واژه ها

مطالب مرتبط

اطلاعات بیشتر

ابزار ها