نامه اعمال (اصحاب میمنه و مشئمه)

اصحاب میمنه

خداوند در چند جای قرآن تقسیم دوگانه ای از انسانها در روز قیامت انجام داده است. تقسیم مردم به صاحبان نامه ی عمل در دست راست و دست جپ، از جمله ی آنها در سوره ی واقعه است که در مورد دسته اول می خوانیم: «فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة؛ اصحاب میمنه هستند، چه اصحاب میمنه اى.» (واقعه/ 8) منظور از "اصحاب المیمنه" کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند و این امر در قیامت رمزى و نشانه اى براى مؤمنان نیکوکار و اهل نجات است، چنان که بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده. اما علامه طباطبائی نظر دیگری دارند و ایشان در ذیل این آیه آورده اند که: «این جمله به خاطر اینکه حرف "فاء" بر سر دارد فرع و نتیجه جملات قبل است، فرعیتى که بیان بر مبین دارد، پس این آیه و دو آیه بعدش بیانگر اصناف سه گانه مذکور است. و کلمه ی "میمنة" از ماده ی "یمن" است که مقابل شوم است و معنایى بر خلاف آن دارد پس "اصحاب میمنة" اصحاب و دارندگان یمن و سعادتند، و در مقابل آنان "اصحاب مشئمة" هستند، که اصحاب و دارندگان شقاوت و شئامتند. و اینکه بعضى از مفسرین میمنه را به یمین یعنى دست راست معنا کرده و گفته اند: اصحاب میمنه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود، به خلاف دیگران، تفسیر صحیحى نیست، براى اینکه در این آیه در مقابل اصحاب میمنه أصحاب مشئمه قرار گرفته، و اگر میمنه به معناى دست راست بود باید در مقابلش اصحاب میسره یعنى طرف دست چپ قرار گیرد، هم چنان که در آیات بعدى در مقابل اصحاب یمین اصحاب شمال آمده، و نادرستى این تفسیر روشن است.»
تعبیر به "ما اصحاب المیمنة" (چه گروه خوشبختى؟) براى بیان این حقیقت است که حد و نهایتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نیست، و این بالاترین توصیفى است که در اینگونه موارد امکان دارد، مثل این است که مى گوئیم: "فلان کس انسان است، چه انسانى"؟!
از جمله گروه اهل ایمان و تقوى است که نیروى و قدرت روحى و روانى آنان زیاده بر تصور است مى تواند با قدرت اراده خود هر چه را بخواهند پدید آورند و اراده آنان ظهورى از اراده قاهره کبریائى خواهد بود براى بشر که در دنیا محکوم همه گونه عوامل و اسباب طبیعى است در عالم قیامت به حد خودکفایى مى رسد و زندگى خود را به فضل پروردگار با کمال رفاه تأمین مى نمایند بدون اینکه به غیر خود نیاز داشته باشند و هیچ سبب و یا وسیله اى را به کار نخواهند برد. این ظهور نیروى ایمان و اعتقاد به اصول توحید و نیروى تقوى و خویشتندارى است که در دنیا پنهان بوده در عالم قیامت این نیرو یعنى رابطه ارادى با ساحت کبریائى بشر را به مقامى از عظمت و قدرت مى رساند که براى ابد زندگى می نماید با کمال رفاه با قدرت اراده خود هر چه را اراده کند بی درنگ پدید آید و به خواست پروردگار آفریده شود و قدرتى زیاده بر آن تصور نمى شود. جمله "ما أصحاب المیمنة"، مبتدأ و خبر براى جمله فاصحاب المیمنة مى باشد ابهام خبر شاهد بر عظمت امر است و میمنه از یمن گرفته و مصدر میمى و بمعناى قدرت است و ظاهر آن است که شعار اهل ایمان و تقوى در دنیا عبودیت و نسبت به ساحت پروردگار اطاعت و انقیاد بوده جزاء و سیرت رابطه عبودیت با پروردگار آن است که در عالم قیامت به صورت قدرت و اراده مطلقه در می آید بر حسب آیه «لهم ما یشاؤن؛ براى آنان هر چه بخواهند.» (زمر/ 34) که اهل ایمان در قیامت هر چه را اراده نمایند براى آنان پدید خواهد آمد.

اصحاب مشئمه

سپس به ذکر گروه دوم پرداخته، مى افزاید: «و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة؛ گروه دیگرى اصحاب شوم هستند چه اصحاب شومى؟!» (واقعه/ 9) گروه انبوه دیگر مردم تیره بخت است و در اثر کفر و شرک اعتقادى رابطه خود را از پروردگار گسیخته اند در عالم قیامت پناهى ندارند ضد اهل ایمان محکوم به عجز و تیره بختى و فقدان و عقوبت خواهند بود که زیاده بر تصور است و بر حسب آیه ی «هذا یوم لا ینطقون؛ این روزى است که [انسان ها چون موقعیتى نمى بینند براى دفاع از خود] سخن نمى گویند.» (مرسلات/ 35) «و لا یؤذن لهم فیعتذرون؛ و به آنان اجازه داده نمى شود که عذرخواهى کنند.» (مرسلات/ 36) قدرت گفتگو نیز از آنان سلب شده و هر لحظه بخواهند خودکشى نمایند که از عقوبت رهائى یابند هرگز نمى توانند زیرا زندگى بشر در عالم قیامت زندگى همیشگى است.
گفته اند: اعراب طرف شمال (چپ) را شؤم مى نامند و آن را نحس و شوم مى دانند، و مى گویند: فلان شأمة یعنى فلانى در طرف چپ است و دست چپ را شؤمى مى خوانند. پس مراد از اصحاب المشأمة آن کسان است که در قیامت نامه اعمالشان را به دست چپشان مى دهند تا معلوم شود که آنان از اصحاب آتشند. به قولى معنى آن اصحاب شؤم و نحس است. همچنانکه اعراب طرف راست (ایمن) را به فال نیک مى گیرند، و براى آن نام ایمن را از یمن مشتق کرده اند و در آن انتظار خیر دارند، و بسا مى شود که پیشرفت را یمین مى نامند و عقب افتادگى را شمال و لذا گفته اند: «مرا در طرف راست خودت قرار ده و نه در طرف چپت،» یعنى از پیشرفتگان.
جمله ی "ما أصحاب المشئمة" بیم دادنی است که دلالت بر عذابی سخت می کند که براى ایشان آماده شده است، و شاید حکمت این تهدید در این جا و آن جا جدا کردن دو گروه به صورت نهایى از یکدیگر است على رغم آمیزشى که در دنیا با یکدیگر داشته اند، چه ممکن است که پسرى از اینان باشد و پدرش از آنان، ولى در سرنوشت آخرت با یکدیگر شریک نیستند، بلکه فاصله میان آنان دورتر از فاصله آسمان تا زمین است. از آیات قرآنى متعددى چنین مفهوم مى شود که هدف ژرفتر کردن جدایى میان اهل صلاح و اهل فلاح از یکدیگر است، چه اگر انسان از این جدایى خبر نداشته باشد، طبیعى است که در سراشیبى فساد فرومى افتد، و آن به سبب جاذبه مادى آن است و این که سقوط به قرارى نیاز ندارد و معمولا در غیبت صاحب آن و به سبب حضور نداشتن پرهیزى در نزد او صورت مى گیرد.

پیشگامان

سرانجام گروه سوم را چنین توصیف مى کند: «و السابقون السابقون؛ و پیشگامان پیشگام.» (واقعه/ 10) «أولئک المقربون؛ آنها مقربانند.» (واقعه/ 11) این دسته گروهى هستند که در اظهار عبودیت به پیشگاه پروردگار سبقت نموده و در همه عوالم و ابتداى آنها صحنه عالم ذر و الست است در پاسخ مقام کبریائى که سؤال نمود الست بربکم پاسخ گفتند بلى رسولان و پیامبران و اوصیاء ارواح قدسیه بودند بر این اساس در سایر عوالم نیز سبقت ذاتى از سلسله بشر و موجودات امکانى داشته اند از جمله در جهان تکلیف به سمت رسولان معرفى شده اند تأسیس مکتب توحید و تعلیم و تربیت جامعه بشر به عهده آنان نهاده شده است.
حبیب نجار از سابقان و پیشاهنگام بود، به همان گونه که حزقیل نیز چنین بود، اما سرور و خواجه سابقین امام على (ع) است که در میان مردان از همه براى ایمان آوردن به اسلام سابقه بیشتر داشت. بر ما است که پیش خود نشانه هاى شخصیت این سبقت گیرندگان را تصور کنیم، و چالشى را که در برابر آن قرار گرفته بودند و دردها و فشارهاى هولناکى را که با بردبارى تحمل مى کردند در نظر آوریم، که این همه از نگریستن به سیره این سه پیشوا معلوم مى شود که نخست از گردنه صعب العبور تردید و شک را به نیروى عقل و به کار انداختن اندیشه پشت سر گذاشتند، و به مجرد غافل ماندن مردم از حقیقت درباره آن گرفتار هیچ شکى نشدند، و براى اعتقاد عمومى مردم که مخالف با حق بود و از توجه کردن به آن ابا داشت به اهمیتى قائل نبودند، و به سبب تبلیغات گمراه کننده تردیدى در راستگویى شخص دعوت کننده به حق بر ایشان حاصل نشد. و همچون کوهى بلند در برابر چالش بادهاى پر شتاب تهمتها و افتراها از خود ایستادگى نشان دادند.
اعتماد انسان به عقل و اطمینان او به شخصیت درونى خویش، و همچنین یقین وى به حق و عزم جزم او براى وابستگى به آن و دفاع کردن از آن، و ایمان داشتن وى به این که پیروزى نهایى با حق است، این همه از سازندگان شخصیت کسانى محسوب مى شود که از سابقین به شمار مى روند و جنبه پیشتازى دارند. پس از گذشتن از مرحله شکهاى نفس و وسوسه هاى شیطان، شخص سابق و پیشتاز مواجه با عناد و سرسختى جامعه و پافشارى آن بر باطل مى شود، و به همین سبب با فشارهایى هولناک مواجهه پیدا مى کند که از افترا و تهمت و استهزا آغاز مى شود و به گرسنه ماندن و عذاب چشیدن و تبعید و کشته شدن مى انجامد، و چون به چالش بپردازد و رسالت پیروز شود، دشواریهایى تازه پدید مى آید از آن روى که دنیا با همه فریبندگیهایى که از زن و زیور و مال و فرزند و شهوات ریاست دارد با او روبرو مى شود، و چون بر اینها پیروز شود، مواجه با جریان اجتماعى تازه اى مى شود که از کسانى تشکیل شده که پس از پیروزى به طمع دنیا به گروه فاتح شده پیوسته اند و در صدد آنند که دین را از محتویات آن نهى کنند و کلمات را از محلهاى خود جا به جا کنند.

جهاد

خلاصه آن که زندگى سابقین سلسله اى از مبارزه هاى پایان ناپذیر است ... و بنابراین نیازى به جهاد پیوسته دارند، و نیز به نوپردازیهاى دایمى و وضع مقررات قاطع و تاریخى که نباید از آنها منفک شوند تا آن گاه که به یقین برسند، و این یقین آن گاه حاصل مى شود که شخص پروردگار را با رضایت ملاقات کند و بداند که او نیز از وى راضى است. سابقان آن کسانند که نخستین گام را به طرف خیر برداشته اند، و با بصیرت و فهم خود ایمان آوردند، و در عمل به خدا توکل داشتند، و معتمد به خود بودند، و با شجاعت خویش گردنبند عادت را گسیختند و از جاذبه محیط بیرون آمدند و از سقفهاى ساختگى با جستجو و ابتکار و ابداع تجاوز کردند «و لا یخافون لومة لائم؛ و از سرزنش هیچ سرزنش کننده نترسیدند.» (مائده/ 54)
آنان از لحاظ کمیت و نوع خیر سابقه دارترند (اسبق)، و نوع تنها از دیدگاه تقوا و اخلاص نیست، بلکه از دیدگاه اتقان هم هست بنابراین گفته خداى تعالى: «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا؛ آن که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک در عمل نیکوترید.» (ملک/ 2) اما کارگر بودن سبق و پیشى در نزد این گروه متمرکز در امور ذیل است:
1- چشم داشت رسیدن به پیشوایى و رهبرى. و آن در اسلام چشم داشتى مشروع است، چنان که خداوند تعالى در حکایت از صفات عبادت مقربان گفته است: «و الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعلنا للمتقین إماما؛ و کسانى که مى گویند: پروردگارا! به ما از همسران ما و فرزندان ما نور چشمانى به ما ببخش و ما را امام و پیشوا قرار ده.» (فرقان/ 74) ولى از طریق حسب و نسب به جستجوى این توقع خود نمى پردازند، یا از راه ملاکها و مقیاسهاى دیگر مادى، بلکه عملا به کوشش برمى خیزند و خواستار نتیجه از راه کفایت و کاردانى خویش اند، و سبق از مهمترین شرطهاى آن است، چنان که پروردگار ما سبحانه و تعالى گفته است: «و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا؛ پروردگارا! مرا داخل کن با داخل کردنى راستین، و بیرون آر با بیرون آوردنى راستین، و به من از جانب خود فرمانروایى یارى شده قرار ده.» (إسراء/ 80)
2- رقابت و مسابقه در خیر که بر ایشان واجب مى سازد تا به همه اسباب پیش افتادن متوسل شوند، ولى باید دور از حالات مبارزه نفسى و عملى بوده باشد: «فاستبقوا الخیرات؛ پس براى رسیدن به کارهاى خیر به مسابقه بپردازید.» (مائدة/ 48)
3- تمایل داشتن به پاداش سابقان، و ترس از کوتاهى کردن، و خداى تعالى گفت: «و الذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم و جلة أنهم إلى ربهم راجعون* أولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛ و کسانى که مى دهند آنچه را که داده شده اند، و دلهاشان ترسان است از این که به سوى پروردگار خویش بازمى گردند آنان به انجام دادن خیرات شتاب مى کنند و در آن پیشى مى گیرند.» (مؤمنون/ 60- 61)
به نظر مى رسد که سابقان در هر امت طلیعه این امت و گواهان آنند، و ایشان در حکم حواریان در پیرامون رهبرى راهیافته الاهیند، و در حدیث از امام امیرالمؤمنین (ع) چنین آمده است: «سبقت مخصوص پنج کس است: من سابق عربم و سلمان سابق ایرانیان و صهیب سابق روم و بلال سابق حبشیان و خباب سابق نبطیان». در حدیثى به جا مانده از رسول الله (ص) آمده است که گفت: «آیا مى دانید که چه کسان در رسیدن به سایه خدا در روز قیامت از سابقونند؟ گفتند: نمى دانیم و خدا و رسول او داناترند، پس گفت: آن کسانند که چون حق را به ایشان بدهند مى پذیرند، و چون آن را از ایشان بخواهند مى بخشند، و در حق مردم چنان مى کنند که در حق خود.» با آن که تطبیق حدیث بر این آیه غیر آشکار است، ما را به امتیازات سابقون به صورت کلى هدایت مى کند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 198

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 203

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 107

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 407

https://www.tahoor.com/FA/Article/PrintView/117252