بررسی نظر فروید درباره خلاقیت هنری

دکتر لورنس هترر در کتاب روان کاوی و روان شناسی هنرمند در بحث نظریات خلاقیت هنری چنین می گوید:
«در هر صورت، تئوری تکامل داروین بود که راه را برای نوشته های هولاک الیس و زیگموند فروید هموار نمود. فروید به این نتیجه رسید که نیاز انسان به خلاقیت دارای رابطه بسیار نزدیک با انرژی جنسی وی می باشد. از این زمان تاکنون رایج ترین تئوری های خلاقیت از نظریه فروید نسبت به پدیده تصعید سرچشمه می گیرد. فروید معتقد است که خلاقیت هنری عبارت است از دگرگون شدن نیروهای جنسی و تبدیل آن ها به اثر که از لحاظ اجتماعی قابل قبول می باشد. وی می گوید: «هنرمند با خلق آثار هنری از تنش روانی خود کاسته و بر آرامش خویش می افزاید. به نظر وی، خلاقیت با رویا و مخصوصا با کشمکش های کودکانه اولیه و عقیده اودیپ دارای رابطه بوده و این مشکلات به وسیله پدیده خلاقیت حل می شود».

وی در ضمن معتقد است که هنرمند با پناه بردن به خلاقیت به طور موفقیت آمیز از دنیای واقعیت گریخته و با اتکا به لذت و آرامش حاصله از خلاقیت هنری قادر به مواجهه با دنیای واقعیت می شود. فردی که از دنیای واقعیت ناراضی است، اگر دارای استعداد باشد، قادر است که نیروی جنسی خود را تبدیل به اثر هنر نماید....»
در پیرامون این جملات چند مسئله را متذکر می شویم:
مسئله یکم- باید دید که فروید از کدامین مشاهدات و تجارب عینی به این نتیجه رسیده است که «خلاقیت هنری» طبق نظریه تصعید، از انرژی جنسی ناشی شده است؟! تردیدی نیست در این که هیچ راه علمی برای اثبات نظریه تصعید خلاقیت هنری و ابداعات علمی و صنعتی و فلسفی از غریزه حیوانی جنسی وجود ندارد، بلکه با نظر به مسائل بعدی چنین نظری قطعا مردود و باطل است.
مسئله دوم- خلاقیت های هنری و علمی و فلسفی و صنعتی، غالبا پس از دوران حدت و غلیان غریزه جنسی و... می باشد. لذا، فروید نمی تواند به این مسئله پاسخ صحیح بدهد که اگر غریزه جنسی است که در دوران حدت و جوشش به فعالیت های هنری و علمی و غیر آن ها تصعید شود، پس به چه علت نبوغ های هنری و علمی و غیر آن دو، پس از کاهش و حتی رکورد فعالیت آن غریزه به طور فراوان به فعالیت می افتند؟
مسئله سوم- عزیره جنسی یک سنخ واقعیت است، در صورتی که نبوغ های هنری و هم چنین نبوغ های علمی، فلسفی، صنعتی، نظامی گری، مدیریت، قضایی و غیرذلک، انواع مختلف و گاهی متضاد از واقعیات می باشند!
مسئله چهارم- غریزه جنسی در همه انسان ها که دارای مزاجی معتدلند وجود دارد، ولی آثار ناشی از نبوغ ها در اقلیت شدید است؟ فروید مطابق عبارت مورد بحث، در هر دو مسئله سوم و چهارم با کمال مهارت از کلمه «استعداد» که دارای مفهومی بسیار وسیع فلسفی است استفاده نموده، خوانندگان و حتی برخی از محققات خوش باور را هم به اشتباه انداخته و چنین می گوید: «فردی که از دنیای واقعیت ناراضی است، اگر دارای استعداد باشد، قادر است که نیروی جنسی خود را به تبدیل به اثر هنری نماید» این کلمه «استعداد» را برای آن به کار برده است که اگر کسی این مسئله سوم را مطرح کرد، او در پاسخ بگوید من گفته بودم که نیروی جنسی آن شخص ناراصی از دنیای واقعیت در صورتی به اثر هنری تبدیل می شود که دارای «استعداد» باشد!!
او متوجه نبوده است که آگاهانی که این مطلب را مطالعه خواهند کرد، قطعا خواهند گفت که پس برای جریان تعصید، استعداد خاصی لازم است، یعنی برای بروز آثار هنری و ابداعات علمی و دیگر آثار ناشی از نبوغ ها کافی نیست که فقط غریزه جنسی وجود داشته باشد، بلکه استعدادی خاص لازم است. لذا، اگر در همه تاریخ بشری فقط یک نفر ابداعی کرده باشد و بقیه مردم نتوانند کاری نبوغ آمیز انجام بدهند، فروید خواهد گفت: من شرط کرده ام که باید استعدادی وجود داشته باشد و در میان همه مردم تاریخ فقط همان یک نفر استعداد داشته است!! استانیسلاو می گفت:«علم است یا حقه بازی؟»
بنابراین، ملاک یا منشأ بروز ابداعات هنری و علمی و دیگر امور، همان استعداد است که باید مورد تفسیر و توضیح قرار بگیرد، به اضافه این که انسان دارای غرایز متنوعی است که اساس همه آن ها خود خواهی است. اگر کسی بگوید همه ابداعات هنری و علمی مربوط به این غریزه یا آن غریزه است، مخصوصا اگر کسی بگوید: همه آن ها مربوط به غریزه خودخواهی است، یعنی آن ابداعات از این یا آن غریزه و یا اصلا از غریزه خود خواهی تصعید می شود، به شرط داشتن استعداد، این نظر با عقیده فروید از دیدگاه علمی هیچ تفاوتی ندارد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه71-73

https://www.tahoor.com/FA/Article/PrintView/210912