رابطه دین و سلامت روانی بشر از نظر آیات و روایات
فارسی 16590 نمایش |سلامت روانی
خداوند کریم در قرآن می فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین إلا خسارا؛ و ما آنچه را برای مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل می كنيم و[لی] ستمگران را جز زيان نمی افزايد.» (اسراء/ 82) و در جای دیگر می فرماید: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ همان كسانی كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرام می گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش می يابد.» (رعد/ 28) یکی از مهم ترین مسائل دین اسلام توجه به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی است. بعضی از واجبات و محرمات الهی برای تأمین سلامتی و پیشگیری از ابتلا به امراض روحی و روانی تشریع شده است. در مکتب اسلام، هیچ انسانی حق ندارد با انجام کارهای زیان آور مانند سم خوردن و یا روی آوردن به کارهای ناشایست و به دور از شأن و منزلت انسانی، به سلامت جسم و روان خود آسیب وارد کند و یا خود را در معرض هلاکت و ذلت قرار دهد. همچنین نسبت به سلامت جسمی و روحی دیگر همنوعان خود نیز مسئول است.
به دلیل آنکه مسئله سلامتی و بیماری هم برای فرد و هم برای اجتماع از مهم ترین مسائل بوده و از سوی دیگر، جامعه بدون دغدغه بیماری فردی و اجتماعی در این جهان دست نایافتنی است، همیشه بشر به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیماری و راه های پیش گیری از آن بوده است. تبیین علل بیماری مختص انسان های عادی نبوده، بلکه برگزیدگان خداوند نیز، که از سرچشمه وحی سیراب می شدند، انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و جان سفارش نموده و در شناسایی و راه های پیشگیری از ابتلا به انواع بیماری های جسمی، روحی و روانی ارشاد و راهنمایی فرموده اند. خداوند در قرآن مجید، با تأکید بسیار، تنها راه رستگاری و سعادت انسان را در «تزکیه» و پالایش روح و روان آدمی می داند، آنجا که می فرماید: «قد أفلح من زکاها* و قد خاب من دساها؛ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت.» (شمس/ 9- 10)
در تعالیم اسلامی، اهمیت زیادی برای بهداشت و سلامتی جسم و جان آدمی برشمرده شده است. امام علی (ع) می فرماید: «الصحة افضل النعم؛ سلامتی یکی از نعمت های بزرگ الهی است.» (محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 5، ص 280) «و من کان فی النعمة جهل قدر البلیة؛ و مانند هر نعمت دیگر، تا از دست نرود قدرش شناخته نشود.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 12 و 115؛ محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج 10، ص 106) و نیز فرمودند: «الا و ان من البلاء الفاقة، و اشد من الفاقة مرض البدن، و اشد من مرض البدن مرض القلب و ان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحة البدن و افضل من صحة البدن تقوی القلب.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 337 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 81، ص 173/ محمد محمدی ری شهری، پیشین، ج5، ص281 و ج 10، ص 102)
تأثیر آموزه های دینی بر بهداشت و سلامت روان
قلمرو دین و آموزه های آن تمامی حیات فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی بشر را در بر می گیرد. واژه «دین» در لغت، به معنای کیش، آیین، طریقت و شریعت است و در اصطلاح، به مجموعه اصول، قواعد بنیادی، احکام و دستوراتی اطلاق می شود که از سوی خدا به انسان داده شده است. به عبارت دیگر، دین شامل گزاره های توصیفی و تجویزی است. مولای مؤمنان حضرت علی (ع) درباره برخی از حکمت ها و علت های تشریع آموزه ها و تعالیم دینی، می فرماید: «خداوند ایمان را برای پاک سازی دل از شرک، نماز را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، زکات را عامل فزونی روزی، روزه را برای آزمودن اخلاص بندگان، حج را برای نزدیکی و همبستگی مسلمانان، جهاد را برای عزت اسلام، امر به معروف را برای اصلاح توده های ناآگاه، نهی از منکر را برای بازداشتن بی خردان از زشتی ها، صله ارحام را برای فراوانی خویشاوندان، قصاص را برای پاس داری از خون ها، اجرای حدود را برای بزرگداشت محرمات الهی، ترک می گساری را برای سلامت عقل، دوری از دزدی را برای تحقق عفت، ترک زنا را برای سلامت نسل آدمی، ترک لواط را برای فزونی فرزندان، گواهی دادن را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، ترک دروغ را برای حرمت نگه داشتن راستی، سلام کردن را برای امنیت از ترس ها امامت را برای سامان یافتن امور مردم، فرمان بری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب نمود.» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 683)
دین باوری و سلامت روان
اولین آموزه تعلیمی پیامبران الهی به انسان ها در طول تاریخ بشر، عبادت و بندگی خداوند بوده است. توجه دادن انسان به ایمان به خداوند، توحید و یگانه پرستی و بندگی او، اولین و اساسی ترین آموزه انبیا و معصومان (ع) بوده است. اصلی ترین رکن دین یعنی ایمان به خدای یکتا، انسان را از نگرانی، اضطراب و دغدغه خاطر مصون داشته و در برابر رویدادهای نامطلوب زندگی ثابت قدم و استوار نگه می دارد. به گونه ای که حوادث نمی توانند تزلزلی در او ایجاد نمایند. قرآن مجید می فرماید: «دین داری و دین باوری نشانه سلامت عقل و بی رغبتی و عدم تمایل به دین و معنویت دلیل بر سفاهت و بی خردی است.» (بقره/ 130) بر اساس بینش اسلامی، هر انسانی از هنگام تولد، با فطرت الهی و گرایش ذاتی به خداشناسی قدم به عرصه زندگی می گذارد. ساختار وجودی انسان به گونه ای است که او را به سوی خدا هدایت می کند و در این میان، تفاوتی بین مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد، بلکه همه انسان ها در آغاز زندگی، از استعداد خاصی برای حقیقت جویی و نیل به کمال بهره مندند و به فرموده پیامبر اکرم (ص)، «هر نوزادی با فطرت خدایی زاده می شود.» (بحارالانوار، ج 3، ص 281) با وجود این، فطرت و ساختار وجودی انسان در همه شرایط به صورت یکسان عمل نمی کند و ممکن است عوامل نامساعد بیرونی و محیط ناسالم زندگی مانع از شکوفایی و بروز نقش صحیح آن گردد. (علیرضا اعرافی و همکاران، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص 119)
بر این اساس، لازم است به این جنبه از وجود آدمی، به خصوص در مورد کودکان و نوجوانان، توجه ویژه ای مبذول گردد تا حس دینی آن ها شکوفا شود; زیرا الگوپذیری و شکل گیری شخصیت در انسان از همان دوران کودکی و نوجوانی صورت می گیرد. یکی از تفاوت های اساسی انسان با حیوان در علم و خرد اوست. علم که خمیرمایه و تعیین کننده عمل و رفتار و زمینه ساز الگوپذیری است، در زمان کودکی اثری پایدار و نقشی به یادماندنی در طول دوره زندگی دارد. با توجه به این جنبه وجودی کودکان و نوجوانان، معرفی و شناساندن الگوهای راستین اهمیت فراوان دارد; زیرا کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان تربیت پذیرترند و این کار تنها در سایه آموزش و تربیت صحیح امکان پذیر است. بر این اساس، تعلیم این آموزه اساسی (دینداری و دین باوری) در محیط هایی که افراد زندگی می کنند، مانند محیط خانواده، مدرسه و اجتماع از وظایف اولیا، مربیان و دست اندرکاران حفظ بهداشت محیط فکری و فرهنگی فرزندان و سایر افراد جامعه است.
سالم سازی این محیط ها بر اساس تعالیم اسلامی، بهترین نقش را در بهبود وضع سلامت روحی و روانی فرد و اجتماع فراهم می کند; زیرا تنها دین و آموزه های آن است که انسان را از گرداب تنهایی نجات می دهد، عدالت و دادگستری را تأمین و برقرار می سازد، عطش جاودانگی و بقا را در انسان به شیوه صحیح تأمین می نماید و صبر و بردباری انسان را در مصایب و آسیب ها افزون می نماید. (حسن یوسفیان، نیاز به دین، مجموعه چشم انداز امام علی (ع)، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380)
نیاز به دین برای تأمین بهداشت و سلامت روان نیازی جهان شمول است. علاوه بر روان شناسان، بسیاری از اندیشمندان معاصر غربی نیز به این حقیقت دست یافته اند که مشکل زیربنایی انسان معاصر اساسا به نیاز وی به دین و ارزش های معنوی برمی گردد.
مورخ معروف، آرنولد توین بی، می گوید: «بحرانی که اروپاییان در قرن حاضر دچار آن شده اند اساسا به فقر معنوی آن ها بازمی گردد.» او معتقد است تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاقی، که غرب از آن رنج می برد، بازگشت به دین است. اصولا ایمان، تأثیر به سزایی در نفس انسان دارد; چرا که اعتماد به نفس و قدرت او را بر صبر و تحمل سختی های زندگی افزایش می دهد و احساس امنیت و آرامش را در نفس او مستقر می سازد و در درونش آسودگی خاطر به وجود می آورد. بدین سان، انسان غرق در احساس خوش بختی می شود. (یوسف القرضاوی، الایمان و الحیاة، ص 335)
نیاز به دین و نقش مثبت آن در بهداشت و سلامت فرد و جامعه از نگاه برخی از روان شناسان غربی نیز مخفی نمانده است. یونگ معتقد است که دین به انسان آرامش و به وجودش معنا می بخشد و راه های تحمل مشکلات را به وی می آموزد. (کارل گوستاو یونگ، فرد در جامعه های امروزی، ص 78) او در جای دیگر می گوید: «انسان فطرتا جویای سعادت خویش است و از فکر یک آینده شوم لرزه به اندامش می افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب می گردد. ایمان مذهبی به حکم اینکه به انسان اعتماد و اطمینان می بخشد، دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل می سازد و به او آرامش خاطر می دهد.» (همان، ص 58)
اعتقاد به یک قدرت برتر، به معتقدان این اطمینان را می دهد که زندگی آن ها معنا و هدف دارد، در مبارزه و تلاش برای بقای صرف نیستند، نیروهای قدرتمند و نیک خواه در جهان فعالیت می کنند، و علی رغم هراس ها و بی ثباتی های موجود، آنان نباید نگران باشند. (همان، ص 78) این توانایی مذهب در کاستن از غم های وجودی و مرتبط کردن ما با نیروهای قدرتمند معنوی، بزرگ ترین هدیه مذاهب به انسان هاست. برای یک فرد معتقد، این هدیه عبارت است از: احساس امید و آرامش، اما در سطحی گسترده تر. تأثیرات مذهب بسیار وسیع تر بوده اند. مذهب با برطرف کردن احساس ترس و پوچی انسان ها و دادن این احساس به آن ها که دست های خردمند و توانایی، کشتی جهان را هدایت می کنند، به عنوان یک سرچشمه نیرومند دل گرمی و انگیزش عمل می کند و نه تنها در شکل گیری تاریخ انسان مؤثر بوده، بلکه علاوه بر این، احتمالا دلیل اصلی موفقیت نوع انسان در حفظ بقای خود بوده است. (همان، ص 78)
ویلیام جیمز نیز معتقد است: «قدرتی که دین برای تحمل مصایب به انسان می دهد هرگز از عهده اخلاق برنمی آید; زیرا شور و حرارتی که با اعتقاد به دین در انسان حاصل می شود هرگز از عهده اخلاق برنمی آید.» (ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، چ دوم، قم، دارالفکر 1367، ص 178) در تعالیم اسلامی، اولین گام و نشانه سلامت روحی و روانی ایمان به خدا، دین داری و آگاهی از آموزه های دینی است. (بقره/ 131) زیرا دین به زندگی بشر معنا می بخشد و او را در کنار خوشی ها و شیرینی ها، رنج ها و شکست ها، از دست دادن ها و ناکامی ها، تنها نمی گذارد و این رنج ها و خوشی ها و نعمت ها و نقمت ها را برای امتحان و آزمودن انسان تبیین می نماید. (فجر/ 15- 16)
برخی از حوادث جهان مانند پیری و مرگ قابل پیشگیری و برطرف ساختن نیستند، اگرچه اموری هستند که انسان را رنج می دهند. ایمان مذهبی و دین باوری در انسان نیروی مقاومت می آفریند و با تفسیر تلخی ها، آن ها را شیرین می گرداند و اموری همچون ظاهر وحشتناک مرگ را به وسیله ای برای بازگشت به سوی خدا و برخورداری از نعمت های ابدی خداوند مبدل می سازد و بدین سان، نه تنها آن ها را تحمل پذیر، بلکه به پدیده ای شیرین مبدل می سازد. (مرتضی مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 34ـ40)
ذکر خداوند و سلامت روان
یکی از مفاهیم مهم در بهداشت و سلامت روان، مفهوم «امنیت روانی» است. اگر امنیت روانی برای فرد وجود نداشته باشد، زندگی بی معناست و سلامت روانی برقرار نخواهد بود. (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 219) آنجا که ترس وجود داشته باشد امنیت نیست. «امنیت روانی» یعنی: داشتن روح و روانی عاری از ترس و هراس; و این نعمتی است گوارا و مخصوص کسانی که در پرتو این امنیت، راحت و آرام زندگی می کنند. (عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ح 10911 و 5438) از این رو، نشاط و سرور از آن کسی است که روانی امن و آرام داشته باشد و انسان وقتی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد که ترنم نام خدا بر لب و یاد او بر قلب و جانش طنین انداخته باشد و چنان دلبستگی و وابستگی به خدا پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه، عاطفه و رفتارش را گرفته باشد و ذکر خدا جانش را زنده و آباد نموده باشد: «و بذکرک معمورة.» (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، فرازی از دعای کمیل) در این صورت (به اصطلاح روان شناسان) فرد احساس دلبستگی ایمن نسبت به وجودی دارد که هم قادر است و هم همیشه حاضر و در همه حال، پاسخگوی نیازها می باشد. از نظر اسلام، بالاترین و ارزشمندترین مقام انسانی زمانی پدید می آید که انسان به یاد خدا باشد و روحش متوجه او گردد تا نور خدایی در دلش پدیدار شود و روح و روانش به آرامش و راحتی برسد.
انواع ذکر
الف. ذکر جوانحی (قلبی ـ ذهنی);
ب. ذکر جوارحی (زبانی و با سایر اعضا و جوارح).
ذکر و یاد خدا، چه در قلب و چه با زبان و چه با اعضا و جوارح، به صورت انجام یک عبادت خاص مثل نماز، دعا و تلاوت قرآن موجب اتصال به منبع لایزال و فناناپذیر هستی شده و یادآور عظمت و قدرت او و نعمت های بی کرانش و خوف از عقاب و امید به ثواب و عشق به جلب رضایت و وصال خداست و در نتیجه، در صحنه های دشوار زندگی برای انسان نیروآفرینی می کند; چرا که اگر هر چیز را از دست بدهیم، خداوند ازلی که منبع هر فیض و خیر و کمال است، موجب تسلی و صبر برای انسان می شود و شاید به همین دلیل باشد که یکی از ذکرهایی که گفتن آن هنگام رسیدن مصایب توصیه شده این است که بگوید: «انالله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم.» (بقره/ 156) این ذکر یادآور خداوند متعال و مالکیت او بر ما و نیز بازگشت ما به سوی اوست. عظمت این مبدأ و معاد، مسائل مابین آن را تحت الشعاع قرار داده، آن ها را آسان جلوه می دهد. از امام سجاد (ع) نقل شده است: «هیچ مصیبتی به امیرالمؤمنین (ع) وارد نمی شد، مگر اینکه آن حضرت در آن روز هزار رکعت نماز می خواند و بر شصت مسکین صدقه می داد و سه روز روزه می گرفت.» (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج41، ص132)
آرامش خاطری که محور تمام خوش بختی های دنیا و آخرت است، از طریق ذکر خدا حاصل می شود تا بعد آسمانی انسان بر بعد زمینیش چیره شود، و در آن حال است که می فهمد دودلی، خاطره های شیطانی و نگرانی و پریشانی از وسوسه های ابلیسی هستند. در این حال است که همه بیم ها از میان می روند و جای خود را به امید می دهند; همه دغدغه ها و خاطرپریشی ها به طمأنینه بدل می گردند و دارای معنا و مفهوم می شوند. (شیخ عباس قمی، پیشین، «مناجات الذاکرین») خدایا، دل های شیفته، شیدای تو شده اند، خردهای مختلف بر معرفت تو گرد آمده اند. پس دل ها جز به یاد تو آرام نگیرد و روان ها جز به دیدار تو آرامش نپذیرد.اگر انسان به خوبی خدا را بشناسد، دایم به یاد او خواهد بود. در نتیجه، غفلت برایش معنا نخواهد داشت. علامه طباطبائی ضمن یک دستورالعمل اخلاقی در این باره، می فرماید: «روشی که برای ما در همه حال و همه شرایط در حد ضرورت است، روش بندگی و به عبارت دیگر، خداشناسی است، و راه آن طبق آنچه از کتاب و سنت برمی آید، همانا یاد خدا و امتثال تکالیف عملی است.» (مجله حوزه، ش 46، ص 94)
بنابراین، یکی از مهمترین گام ها به سوی سلامت نفس و بهبودی از بیماری های روحی و روانی انسان و رسیدن به آرامش و اطمینان درونی، یاد خداوند است. همچنین یکی از راه های درمان غفلت و حرکت در مسیر سازندگی و شکوفایی استعدادهای انسانی، «ذکر» است. کتاب و سنت برای غفلت زدایی از انسان، اذکار را به عنوان ادعیه و عبادات، مشخص کرده اند تا انسان هنگام صبح و ظهر و شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده، یا بیمار یا پس از بهبودی از بیماری و در روزهای هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینی و مانند آن، ذکری مناسب بگوید; مثلا، به ما دستور داده اند: در کنار سفره برای هر صرف غذا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوییم.
به طور کلی، هر کاری را که می خواهیم آغاز کنیم مستحب است با «بسم الله» شروع نماییم. همه این تعالیم و آموزه ها در سیره و سنت معصومان (ع) برای آن هستند که انسان همواره خود را در ارتباط با خدا و در مسیر رحمت الهی قرار دهد و از غفلت و پیامدهای سوء آن در امان بماند. هر یک از عبادت ها میزان معینی دارد، ولی یاد و ذکر خدا در دل و ترنم نام او بر لب حدی ندارد. خداوند می فرماید «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار.» (احزاب/ 41) برخی دستورهای دینی وقت معین و مشخصی دارد; مانند نماز، اما ذکر خدا وقت مشخصی ندارد. خداوند در مورد نماز می فرماید: «ان الصلاة کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا؛ نماز را [به طور كامل] به پا داريد زيرا نماز بر مؤمنان در اوقات معين مقرر شده است.» (نساء/ 103) ذکر خدا برای هر حالی توصیه شده است و این دوام یاد حق نمی گذارد انسان به دام بیماری روحی و غفلت گرفتار شود.
ذکر و غفلت زدایی
یکی از حکمت های ارائه اذکار فراوان دینی از سوی اولیای دین، آن است که انسان را متوجه گذران عمر، این سرمایه نایاب، نموده و او را متذکر سازند که عمر خویش را بیهوده تلف نکند و در این تجارت خانه، یعنی مدت کوتاه عمر، به فراهم کردن ره توشه سفر آخرت و دارالقرار و زندگی جاودانه، بپردازد و خود را ارزان نفروشد و یا به بهای آتش عرضه نکند. یاد خدا موجب می شود رابطه بین انسان و خدا همواره برقرار باشد و دچار تیرگی نگردد. اگر رابطه انسان با خدا تیره شد رابطه انسان با مؤمنان نیز تیره می شود و این تیرگی ارتباط با مؤمنان بر شدت وخامت بیماری روحی و روانی فرد می افزاید; زیرا فرد در روابط اجتماعی احساس تنهایی و انزوا می نماید و یکی از پیامدهای این انزوا و از دست دادن روابط دوستانه، «افسردگی» است.
اگر کسی رابطه خود را با خدا از طریق ذکر و یاد او و غفلت زدایی مستحکم نماید، مشمول مهر و لطف خداوند خواهد شد و خداوند نیز دل های اهل ایمان و سایر افراد را به سمت او متوجه می سازد. این موضوع در آیات قرآنی و تعالیم نبوی و علوی و در سیره معصومان (ع) آمده است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود: خداوند مودت مؤمنانی را که دارای عمل صالحند، در دل های دیگران مستقر می کند و نیز حضرت ابراهیم (ع) به خداوند عرضه می دارد: «پروردگارا! من (یکی از) فرزندانم را در سرزمینی بی آب و علف نزد خانه محترم تو سکونت دادم تا نماز را برپا دارند.» «فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم؛ پس دل های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات (مورد نیازشان) روزی ده، باشد که سپاس گزاری کنند.» (ابراهیم/ 37) در جای دیگر می فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا؛ كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى دهد.» (مریم/ 96)
شکرگزاری و سلامت روان
«شکر» در لغت، به یادآوری و تصور نعمت و اظهار آن نعمت بیان شده و نقطه مقابل آن، «کفر» یعنی فراموشی نعمت و پوشیده داشتن آن است. (راغب اصفهانی، مفردات راغب، ج 2، ص 487) «شکر» در اصطلاح، به معنای ثنای جمیل بر محسن و سپاس با زبان و یا عمل است. منظور از «سپاس و ثنا» چیزی است که مقابل شکایت و گله است. نیز شکر یعنی: اظهار نعمت منعم به واسطه اعتراف دل و زبان (علی اکبر دهخدا، پیشین، ج 9، واژه های «شکر» و «شکرگزاری») در تعریف «شکر» همچنین گفته شده است: «الشکر هو الاعتراف له بالنعم بالغیب و اللسان؛ شکر توصیف شیء به نیکی بر وجه تعظیم و بزرگداشت برای نعمتی به وسیله زبان و ارکان است.» (جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ماده «شکر») داشتن روحیه شکرگزاری از نشانه های سلامت روح و روان آدمی است; زیرا انسان شاکر اولا، در ساحت و حوزه شناخت و بینش به درجه ای از رشد و سلامت رسیده که نعمت را شناخته، قدرت تمیز بین نعمت و نقمت را پیدا کرده و نیز تشخیص داده که چه کسی این نعمت را به او عطا نموده است. از این رو، شناخت همه این موارد، جز در سایه سلامت عقل و نفس انسان میسر نمی شود، و این رشد شناختی و سلامت نفسانی در ساحت بینش و اندیشه، او را واداشته است که از صاحب نعمت تشکر و قدردانی نماید.
ثانیا، داشتن روحیه شکرگزاری نشان دهنده سلامت در ساحت احساس و عواطف فرد نیز هست; زیرا احساس تشکر از صاحب نعمت در او پدیدار شده و این نشان دهنده آن است که به آسیب های روحی و روانی همچون غرور، بخل، کینه و حسادت مبتلا نیست و در این زمینه، روح و روان او را مکدر و مخدوش نساخته و این خود درجه ای از سلامت روان است. ثالثا، در حوزه رفتار و واکنش بیرونی نیز ابراز تشکر و قدردانی به زبان و رفتار ظاهری نیز نشان از سلامت روح و روان است; زیرا شکر زبانی و قدردانی رفتاری فرد، می تواند نشان دهد که فرد شاکر در حوزه شناخت و عواطف از سلامت برخوردار بوده است; زیرا چه بسا افرادی با اینکه نعمت و ارزش و منزلت برخورداری از آن را شناختند و در قلب و دل خویش نیز نسبت به صاحب این نعمت احساس رضایت مندی نموده اند، اما از ابراز این محبت و رضایت مندی در حوزه عمل و رفتار دچار مشکل هستند و رضایت قلبی خود را در زبان و عمل بروز نمی دهند، و این می تواند نشان دهنده بیماری و عدم سلامت فرد در این حوزه رفتاری و چه بسا حاکی از بیماری در دو حوزه و ساحت وجودی فرد نیز باشد.
از این رو، ابراز رضایت و شکر زبانی و رفتاری نشانه سلامت روانی فرد می باشد. البته باید توجه داشت که سلامت رفتار و عمل ظاهری در صورتی نشان از سلامت درونی فرد است که قصد فریب و نیرنگ نداشته باشد و ظاهر از باطن حکایت نماید، نه خدای ناکرده مانند عمل ریاکارانه و منافقانه، سلامت ظاهری نشانه بیماری درونی باشد. خداوند در قرآن می فرماید: «قالوا إنما نحن مصلحون* ألا إنهم هم المفسدون ولـکن لا یشعرون؛ مى گويند ما خود اصلاحگريم به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى فهمند.» (بقره/ 11- 12)
بنابر آنچه گذشت، انسان شاکر، هم در بعد اندیشه و فکر دارای سلامت است و هم در ساحت عواطف، احساسات، رفتار و عملکرد، این روحیه شکرگزاری خود را بروز داده است. اهمیت مسئله شکرگزاری و داشتن این روحیه در تعالیم اسلامی و سیره پیامبر و امام علی (ع) بسیار مشهود و فراوان است. از جمله شکر خدا و تشکر از بندگان او به عنوان وسیله و اسباب رحمت و نعمت پروردگار، بارها مورد تأکید خداوند متعال در قرآن و سنت و سیرت پیامبران الهی و امامان معصوم (ع) قرار گرفته است. گاهی قرآن در کنار ذکر خدا و همتای آن، فرمان شکرگزاری می دهد و از رذیلت مقابل آن یعنی «کفران نعمت» بر حذر می دارد. خداوند می فرماید: «فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون؛ پس مرا ياد كنيد [تا] شما را ياد كنم و شكرانه ام را به جاى آريد و با من ناسپاسى نكنيد.» (بقره/ 152) گاهی هم به فراخوانی مؤمنان با استفاده از روزی پاکیزه خدا، به شکر الهی فرمان می دهد و شکر مؤمنان را نمودار یگانه پرستی آنان می شمارد از جمله می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم واشکروا لله ان کنتم ایاه تعبدون؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد از نعمتهاى پاكيزهاى كه روزى شما كرده ايم بخوريد و اگر تنها او را مى پرستيد خدا را شكر كنيد.» (بقره/ 172) و انسان هرچه دارای روح و روان لطیف تر و سالم تری باشد این روحیه شکرگزاری و قدرشناسی در او افزون تر است. (عبدالله جوادی آملی، سیرت و صورت انسان در قرآن، ج 14، ص 246)
در نگرش اسلامی و تعالیم دینی ما، سپاسگزار پدر و مادر بودن را، که از اسباب الهی در ایجاد و تکون انسان و نعمت های پس از آن به شمار می آیند، در کنار سپاس گزاری خداوند بیان شده و این نشان دهنده اهمیت قدرشناسی و شگرگزاری از آنان در فرهنگ قرآن و تعالیم اسلامی است. قرآن می فرماید: سپاس مرا بجا آورید و از پدر و مادرتان سپاس گزار باشید. در سوره لقمان می فرماید: «أن اشکر لی ولوالدیک إلی المصیر؛ شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است.» (لقمان/ 14) این شکرگزاری فقط مخصوص پدر و مادر نیست، بلکه هر انسانی که اسباب نعمتی را برای انسان فراهم نموده شایسته شکر و سپاس است و در فرهنگ غنی اسلام، انبیای الهی و امامان معصوم (ع)، که بالاترین نعمت ها را برای بشر به ارمغان آوردند و در این راه، مصایب و مشکلات فراوانی نیز متحمل شدند، شایسته شکر و سپاس فراوانند، همچنین استادان و معلمان انسان، که عهده دار تعلیم و تربیت او شده اند، شایسته شکر و سپاس می باشند. این موضوع غنای فرهنگ اسلامی و تعالیم معصومان (ع) را می رساند که از هیچ امری دریغ ننموده اند و به ظرافت روح و روان انسان ها به تعلیم الهی کاملا احاطه داشته اند و در سیره عملی خود نیز به آن ملتزم بوده اند.
توکل و سلامت روان
«توکل» از آموزه هایی است که تأثیر شگرفی بر سلامت روان انسان دارد. توکل به انسان جرئت اقدام و عمل می دهد و بازدارنده های رفتاری را از میان برمی دارد. قرآن می فرماید: «آن گاه که عزم کردی و تصمیم گرفتی، به خدا توکل کن و کار خود را دنبال نما.» (آل عمران/ 169) و این اولا، مستلزم حرکت و تلاش انسان است و ثانیا، چون بر خدا اعتماد می کنیم کار را با اطمینان بیشتری انجام می دهیم. توکل یعنی اینکه انسان همیشه به آنچه منطبق با حق است عمل کند، و در این راه به خدا اعتماد کند، که خداوند پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق بوده اند. (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 124) یکی از عوامل اضطراب و نگرانی انسان کارهای مهم و سرنوشت ساز هستند. هنگامی که شخص می خواهد به کار ویژه ای که در زندگی اش جایگاه مهمی دارد، اقدام نماید، چون انجام آن ثمرات مثبتی در زندگی اش دارد و از سوی دیگر، انجام ندادنش ضرر قابل توجه ای دارد، در انجام آن، دچار شک و تردید و دچار دلهره و اضطراب می شود و تنیدگی زیادی بر روح و روان او عارض می گردد. در این مواقع، به دنبال یک تکیه گاه مورد اعتماد است تا او را در به انجام رساندن آن کار، یار و پشتیبان باشد. با گزینش پشتیبان به عنوان تکیه گاه، قلبش آرام می شود، نیرویی دو چندان پیدا می کند و از نگرانی خلاص می شود. بنا بر آنچه گذشت، اهمیت «توکل» در بهداشت و سلامت روان، روشن می شود.
حقیقت «توکل» همان اعتماد قلبی به خدا در تمام کارها و صرف نظر از غیر خداست، و این با تحصیل اسباب منافات ندارد، مشروط بر اینکه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسی نشمرد. (عبدالله شبر، الاخلاق، ص 275) همان گونه که انسان معمولا در کارهای دنیوی برای خود وکیل برمی گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می نماید تا آثار و نتایج سودمندتری در پی داشته باشد، شایسته است بنده خدا نیز در همه امور زندگی به خدا تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد تا خواسته هایش بدون هیچ اضطراب و تشویش خاطر تأمین گردند. «توکل بر خدا» به معنای اعتماد نمودن و تکیه بر خدا در همه امور است. کسی که بر خدا توکل دارد، کارهای خود را به او وامی گذارد و تنها بر قدرت او تکیه دارد. توکل از حیث روانی، پشتیبان قدرتمندی برای انسان در حل مشکلات است. (ام. رابین دیماتئو، روان شناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی، ج 2، ص 756) هر فردی برای تأمین نیازهای خود، چند راه در پیش دارد:
الف. تنها به نیروی خویشتن اعتماد کند.
ب. به دیگران اعتماد کند و به کمک آنان چشم بدوزد.
ج. نقطه اتکای خویش را خداوند قرار دهد و از غیر چشم بپوشد.
د. با استفاده از نیروی خدادادی خویش و تکیه بر قدرت خداوند، با توکل کارها را شروع کند و به پایان برساند.
از بین راه های مزبور، راه دوم، که انسان دیگران را برای خود به عنوان تکیه گاه مطمئن برگزیند، نه تنها از دیدگاه دین مذموم، بلکه از دید روان شناختی نیز یک شیوه ناپسند و غیر معقول است; چه آنکه انسان سربار و انگل جامعه بار می آید و اگر این روش ادامه یابد، به تدریج، استقلال فردی از او سلب می گردد و به احساس بی هویتی و عاجز بودن از انجام هرکاری و چه بسا به درماندگی آموخته شده نیز تبدیل گردد. (بی. آر. هرگنهان و دکتر متیو اچ. السون، مقدمه ای بر نظریه های یادگیری، ترجمه علی اکبر سیف، چ دوم، نشر دوران، 1376، ص 221)
البته معنای توکل این نیست که انسان در جایی تنها مشغول به عبادت و راز و نیاز با خدا گردد و اوقات شبانه روز را این گونه سپری کند و دست از کسب و کار بردارد. بی تردید، این به بیراهه رفتن است. در روایتی آمده است: «رأی رسول الله (ص) قوما لا یزرعون، قال من انتم؟ قالوا نحن متوکلون قال: لا، بل انتم المتکلون؛ پیامبر گرامی (ص) گروهی را مشاهده کردند که به دنبال کشت و کار نمی روند، فرمودند: چه می کنید؟ گفتند: ما متوکلان هستیم، آن گاه پیامبر فرمود: شما متوکل نیستید، بلکه سربار جامعه اید.» (میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 217) این آموزه مهم نیز در سیره و سنت پیامبر و اهل بیت (ع) در نهایت درجه و کامل ترین وجه آن بوده و سرلوحه دعوت پیامبران بوده است که به خدا ایمان آورید و بر او توکل کنید. یکی از علایم ایمان به خدا این است که انسان بر او توکل کند.
انسان اگر به ربوبیت او اذعان دارد و معتقد است که مجموعه جهان هستی زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد و تنها معبود شایسته پرستش اوست، هرگز به خود اجازه نمی دهد به دنبال دیگری برود و از او استمداد جوید، بلکه همواره به خداوند اعتماد کرده، فقط از او درخواست کمک می کند: اگر بیمار است از او درمان می خواهد، و اگر گرفتاری و مشکلی دارد صرفا از آستان ربوبی او امید به رفع آن دارد. (محمدتقی مصباح، راهیان کوی دوست، ص 25)
در عدة الداعی از حضرت صادق (ع) از طریق پدرانش و ایشان نیز از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «توحی الله الی انبیائه فی بعضه وحیه: و عزتی و جلالی، لاقطعن امل کل آمل امل غیری بالیأس؛ خداوند به عزت و جلال خود سوگند یاد کرده است که آرزو و اعتماد کسی را که به غیر خدا اعتماد و امید بسته باشد، تبدیل به یأس و ناامیدی نماید.» (به نقل از: سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ذیل آیه 186 سوره بقره / محمدتقی مصباح، راهیان کوی دوست، ص 19) در قرآن کریم و روایات ائمه معصومان (ع) درباره این موضوع، مطالب ارزشمندی وارد شده اند، مبنی بر اینکه دل بستن و تکیه کردن به غیر خدا، موجب یأس و ناامیدی خواهد شد. یکی از بیماری های روحی و روانی انسان ناشی از درماندگی و ناامیدی و عدم توفیق در کارهایی است که به عهده گرفته و توان انجام آن ها را ندارد و یا به علت شکست های متعدد، از اقدام به کاری احساس ترس و دلهره دارد.
همین امر موجب پدیدار شدن بیماری های روانی و از دست دادن حس اعتماد به توانایی ها در انسان می شود. انسانی که الهی نیندیشد، یا باید این درد را تحمل کند و اقدام به کاری نکند و یا برای انجام هر کاری به یاری و کمک دیگران امید داشته باشد. چنین فردی که امید به دیگران بسته و خود را بازنشسته و از کار و تلاش باز ایستاده می بیند، هم از این درد بیکاری رنج می برد و هم از اینکه باید چشمش به کمک دیگرانی باشد که مانند خودش هستند، و این دردها و نگرانی ها به تدریج، او را به انزوا و کنارگیری از اجتماع و نیز کمرنگ شدن ارتباطات اجتماعی می کشانند و سلامت روانی فرد را از بین می برند و فرد افسرده و درمانده می شود. از این رو، توکل بر خدایی که قادر و توانا بر انجام همه کارهاست، انسان را از تکیه به غیر خدا بی نیاز می دارد و انسان را به تلاش و توجه به توانایی های خدادادی خود امید می بخشد و اینجاست که امید و چشمداشت به کمک دیگری بی معنا می شود.
در آیات و روایات به این مهم اشاره شده است آنجا که خداوند می فرماید: «و توکل علی الحی الذی لایموت؛ بر آن زنده كه نمى ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى.» (فرقان/ 58) «فتوکل علی الله انک علی الحق المبین؛ پس بر خدا توكل كن كه تو واقعا بر حق آشكارى.» (نمل/ 79) «الیس الله بکاف عبده؛ آيا خدا كفايت كننده بنده اش نيست.» (زمر/ 36) «و ان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند كسى جز او برطرف كننده آن نيست.» (انعام/ 17) «و من یتوکل علی الله فهو حسبه؛ هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است.» (طلاق/ 3)
«قل حسبی الله علیه یتوکل المتوکلون؛ بگو خدا مرا بس است اهل توكل تنها بر او توكل مى كنند.» (زمر/ 38) امام باقر (ع) می فرماید: «من توکل علی الله لا یغلب و من اعتصم بالله لا یهزم» از امیر مومنان روایت شده که فرمود: «ان النبی (ص) سأل ربه فی لیله المعراج، فقال: یا رب، ای الاعمال افضل؟ فقال الله عزوجل: لیس شیء عندی افضل من التوکل علی و الرضی بما قسمت.» (محمد دیلمی، ارشادالقلوب، ج 1، باب 54، ص 199؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 21؛ میرزا حسین نوری طبرسی، پیشین، ج 2، ص 288)
آثار عینی توکل در بهداشت و سلامت روان
به طور کلی، توکل بر خدای قادر عالم حکیم، سبب می شود فرد بر توانایی ها و استعدادهای خدادادی خویش اعتماد نماید و علاوه بر اینکه در موفقیت ها و پیروزی ها گرفتار غرور و خودپسندی نمی شود، در مشکلات و گرفتاری های احتمالی نیز درمانده و گرفتار اختلال در عملکرد نمی گردد و احساس ایستادگی و مقاومت در برابر مشکلات را پیدا می کند و این خود بهترین وسیله تأمین سلامت روانی فرد است. در ذیل، به نمونه ها و آثار دیگر توکل بر سلامت و بهداشت روان مطابق آنچه از آموزه های دینی و سیره معصومان (ع) استفاده می شود، به اجمال اشاره می شود: برآورده شدن احساس نیاز به محبت در بالاترین سطح (متوکل محبوب خداست.) «ان الله یحب المتوکلین» (آل عمران/ 159) برآورده شدن احساس نیاز به تکیه گاه و اعتماد و دست یابی به احساس آرامش. «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» توکل بر خدا باعث می شود که همه ابزارها از کارآیی لازم برخوردار شوند و کمبودها نیز به خوبی ترمیم و جبران گردند. (طلاق/ 3)
رسیدن به بلوغ و رشدشناختی: امام علی(ع) در سجده چنین فرمود: «و اتوکل علیک توکل من یعلم انک علی کل شیء قدیر؛ بر تو توکل می کنم; توکل کسی که می داند تو بر هرچیز توانا هستی.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 83، ص 227)
احساس مثبت و خوش بینی نسبت به توانایی انجام کار و تلاش فرد: (داشتن امید و شکوفا شدن استعدادها) در عین حال، در روایات اسلامی شدیدا این معنا نفی شده است که مفهوم توکل «ترک استفاده از اسباب وسایل عادی» باشد. مرد عربی در حضور پیامبر (ص) شتر خود را رها کرد و گفت: «توکلت علی الله!» پیامبر (ص) فرمود: «اعقلها و توکل» (مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 7، ص 427؛ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 366)
نیز نقل شده است که پیامبر (ص) هنگامی که می خواست از مکه به مدینه هجرت کند، هرگز آشکارا و بدون نقشه و برنامه و با گفتن «توکلت علی الله» حرکت نکرد، بلکه برای اغفال دشمن، از یک سو دستور داد حضرت علی (ع) تا صبح در بسترش بخوابد و از سوی دیگر، شبانه به طور مخفی از مکه بیرون آمد. قال الصادق (ع): «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب فجعل لکل شیء سببا.» (محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 183، حدیث 7)
ازدیاد ایمان و اعتقاد قلبی: خداوند می فرماید: «و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ افراد با ایمان تنها باید بر خدا توکل کنند.» (آل عمران/ 122) توکل لازمه جداناشدنی ایمان است. «و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین؛ بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.» (مائده/ 23) «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون؛ مؤمنان همان كسانیند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى كنند.» (انفال/ 2) توکل و اعتماد به خداوند یکی ازصفات بارز مؤمنان است.
افزایش هوشمندی: امام علی (ع) می فرمایند: «من توکل علی الله اضائت له الشبهات؛ کسی که بر خدا توکل کند تاریکی شبهات برای او روشن می شود و اسباب پیروزی او فراهم می گردد و از مشکلات رهایی می یابد.» (ر.ک: شرح غرر، ج 5، ص 72ـ414.)
افزون شدن سعی و تلاش فرد: (توکل وسیله نیرومندی و توانمندی فرد می شود) رسول اکرم (ص): «من سره ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله؛ کسی که دوست دارد قوی ترین مردم باشد بر خدا توکل کند.» (علاءالدین علی المتقی بن حسام، کنزالعمال، ج 3، ص 101)
دریافت این مطلب که دیگران نمی توانند ضرری به او بزنند: (رهایی از ترس) پیامبر اکرم (ص) از جبرئیل سؤال کرد: «ماالتوکل علی الله عزوجل؟» عرض کرد: «العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از او باز دارد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 6، ص 138)
شناخت این موضوع که دیگران نیز سودی به حال او ندارند. (رهایی از وابستگی و دل بستگی ذلیلانه) در دعا آمده: «و انت الذی ازالت الاغیار عن قلوب اولیائک حتی لم یحبوا سواک و لم یلجئوا الی غیرک.» (شیخ عباس قمی، پیشین، فرازی از دعای عرفه)
امیدواری به لطف و بخشش الهی. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «کیف اخاف و انت املی و کیف اضام و انت متکلی؛چگونه بترسم در حالی که تو امید منی؟ و چگونه مقهور شوم، در حالی که تو تکیه گاه منی؟» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 91، ص 229)
قطع امید و آرزو نسبت به دیگران: امام علی (ع): «فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یرج و لم یخف سوی الله و لم یطع فی احد سوی الله، فهذا هو التوکل» نجات یافتن از وسوسه و شک و تردید و شبهه: (رهایی و نجات از حرص، حسد، دنیا پرستی، بخل و تنگ نظری) توکل نه تنها در عوامل برونی اثر می گذارد، که در درون انسان نیز مؤثر است و او را از چنگال وسوسه ها و شبهات نجات می دهد. امام علی (ع): «من توکل علی الله اضائت له الشبهات؛ کسی که توکل بر خدا کند شبهات برای او روشن می شود.»
بی نیاز شدن از غیر خداوند (احساس استقلال): امام علی (ع) می فرماید: «یا ایها الناس توکلوا علی الله واتقوا به فانه یکفی ممن سواه؛ ای مردم بر خدا توکل کنید و به او اعتماد داشته باشید; چرا که انسان را از غیر خود بی نیاز می کند.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 55، ص 265.)
رهایی از گرفتاری ها و عذاب: امام علی (ع) می فرماید: «من توکل علی الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب»
افزایش تقرب و ارتباط با خداوند: سه وسیله نجات و پیروزی انسان، «توکل بر خدا»، «اعتماد بر ذات پاک او» و «دعا» هستند. در حدیثی امام باقر (ع) به جابر فرمود: «به شیعیانم سلام برسان و بگو: میان ما و خداوند متعال خویشاوندی نیست و تنها وسیله تقرب به او اطاعت است.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 78، ص 183)
افزایش یقین و باور: امام علی(ع) می فرماید: «فی التوکل حقیقة الایقان؛ حقیقت یقین در توکل است.» همچنین می فرماید: «التوکل من قوة الیقین؛ توکل زاییده قوت و شدت یقین است.» (همان، ح 699)
تبدیل گرفتاری ها، مشکلات و ناملایمات به اسباب آسایش و آرامش. توکل بر خدا آتش ها را گلستان می کند; توکلی همچون توکل حضرت ابراهیم. (علی بن ابراهیم قمی، تفسیر، ج 2، ص 2)
رسیدن به عزت و سربلندی (احساس بی نیازی و عزت): امام صادق (ع) می فرماید: «ان الغنی و العز یجولان فاذا اظفرا بموضع التوکل اوطناه؛ توانگری و عزت پیوسته در حرکتند; هنگامی که به محل توکل برسند آنجا را وطن خود انتخاب می کنند.» (محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 65) قلبی که کانون توکل بر خداست، هم احساس بی نیازی از ماسوی الله می کند و هم احساس عزت و قدرت; چرا که تکیه بر قدرتی کرده که بالاتر از همه چیز است.
چگونه با توکل به آرامش روان برسیم؟ اگر فرد در گرفتاری ها و مشکلات تنها به اسباب مادی توجه کند، به سادگی دست از عمل می کشد و ناامیدی او را از پای درمی آورد، ولی کسی که به خدا توکل دارد، معتقد است: نبود شرایط مادی باعث عدم تحقق یک رویداد و یا عدم حل مشکل نمی شود; همان گونه که در مورد حضرت ابراهیم (ع) چنین بود. (ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 757 و 758)
با اندکی ملاحظه در تاریخچه زندگی بشر، درمی یابیم که رویدادهای زندگی گاهی در محدوده اختیار انسان هستند و در مواردی، اختیار فرد در وقوع آن ها نقشی ندارد. برای مثال، تصادف با اتومبیل، گاهی ناشی از بی احتیاطی فرد است، ولی گاهی او همه نکات ایمنی را در نظر می گیرد، ولی راننده اتومبیل مقابل، شخص بی ملاحظه ای است و باعث تصادف می شود. همچنین با در نظر داشتن برخی حوادث دیگر زندگی از قبیل زلزله، سیل و طوفان، روشن می شود که وقوع برخی رویدادها در زندگی، از اختیار انسان خارج است، و با توجه به اینکه همه رویدادهای جهان به اذن خداوند روی می دهند، می توان گفت رویدادهای مزبور جزو سرنوشتی هستند که خداوند برای انسان مقدر کرده است. (همان، ج 2، ص 758)
بنابراین، علت ناآرامی افراد عادی آن است که به چیزهایی تکیه می کنند که خود آن ها تکیه گاهی ندارند. کسانی که در محبت دنیا غرق شده اند در همان گرداب خواسته های دنیوی خود دست و پا می زنند و هر لحظه احساس خطر می کنند و به این و آن متمسک می شوند; به زرق و برق دنیا تکیه می کنند تا از اضطراب برهند، ولی نمی توانند. قرآن کریم درباره افرادی که گرفتار آتش دوزخ می شوند، می فرماید: «و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمأنوا بها؛ این ها به دنیا بسنده کرده، راضی و مطمئن شده اند.» (یونس/ 7) «و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور؛ در حالی که دنیا کالای فریب است.» (حدید/ 20)
انس با قرآن و سلامت روان
یکی دیگر از آموزه هایی که در بهداشت و سلامت روان حایز اهمیت است و در سیره معصومان بسیار تأکید شده، تلاوت و انس با قرآن و به کار بستن تعالیم آن در زندگی فردی و اجتماعی است. پیامبر مکرم (ص) می فرماید: «هر که قرآن را شعار و میزان خود سازد خدا او را سعادتمند گرداند، و هر که قرآن را پیشوای خود گرداند و به آن اقتدا نماید و او را پناهگاه خویش قرار دهد، خداوند چنین افرادی را در بهشت پر نعمت و خوشی دلنشین و پایدار پناه می دهد.»
کسانی که تاریخ اسلام را مطالعه و مراحل مختلف دعوت اسلامی را از روزهای آغازین دنبال می کنند و کیفیت تغییر شخصیت افرادی را که در مکتب پیامبر (ص) احکام اسلامی را فرا گرفتند می بینند، می توانند تأثیر عظیمی را که قرآن و دعوت اسلامی در نفوس پیروان پیامبر اکرم (ص) بر جای گذاشته است، به وضوح مشاهده کنند. (رسول جعفریان، سیره رسول خدا (ص)، ص 331ـ333) قرآن برای کسانی رحمت است که به واجبات آن عمل می کنند و آنچه را در قرآن حلال است حلال، و آنچه را که حرام است، حرام می دانند. اینان مؤمنانی هستند که وارد بهشت می شوند و عذاب نمی گردند، بلکه از عذاب نجات می یابند. همچنین قرآن، شفابخش افراط و تفریط در تفکرات و شعور انسان است.
پس این قرآن، عقل را از غور در امور باطل حفظ می کند، انسان را در راه هایی که مثمرثمر باشند آزاد می گذارد، او را از استفاده کردن از نیرو و توانش در جاهایی که فایده ندارد باز می دارد، به او برنامه سالم و دقیق می دهد، فعالیت انسان را نتیجه دار می کند و او را از راه های غیر حقیقی باز می دارد. (سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج 5، ص 63 و 64) قرآن رحمت است برای کسی که طلب رحمت می کند و رحمت را برای خویش می خواهد. قرآن شفا از کفر، شرک، جهل، فساد و هر رذیلتی است، البته برای کسی که بخواهد برای خداوند تعالی خالص شود. قرآن کریم از آن جهت که «شفا» است، اول صفحه دل را از انواع مرض ها و انحرافات پاک می کند و زمینه را برای جای دادن فضایل آماده می سازد و از آن جهت که «رحمت» است صحت و استقامت اصلی و فطری دل را به او باز می گرداند و از آن جهت که «شفا» است، محل دل را از موانعی که ضد سعادتند پاک کرده، آماده پذیرش سعادت می سازد و از آن جهت که «رحمت» است، نعمت سعادت به او داده و نعمت استقامت و یقین را در آن جایگزین می کند.
در هر عصری، قرآن کریم انسان هایی متخلق به آداب انسانی- اسلامی پرورش داده که از سلامت فکر و اخلاق و رفتار متعالی برخوردار بوده اند; افرادی همچون سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، اویس قرنی و مانند این ها در زمان نزول قرآن، و در عصر حاضر افرادی مانند امام خمینی (قدس سره) و یارانش، دست پرورده قرآن در مکتب رسول خدا (ص) هستند. بدون شک، در قرآن نیروی معنوی عظیمی وجود دارد که در نفس انسان تأثیری شگرف بر جای می گذارد. این نیرو باعث بیداری وجدان و تیزی احساس و شعور و صیقل روح انسان می شود و ادراک و تفکرش را بیدار و بصیرتش را جلا می بخشد. (محمد عثمان نجاتی، قرآن و روان شناسی، 1369، ص 122)
اگر به طور خلاصه بخواهیم قرآن را توصیف و تعریف نماییم، خوب است به کلماتی در این باره از امام خمینی (قدس سره) اکتفا نماییم، ایشان فرمودند: «قرآن کتاب انسان ساز، کتاب تحرک و سدی در برابر بیگانگان، حاوی همه نیازهای بشر، دعوت کننده به تعقل، کتاب سیادت مسلمین، سفره گسترده ای برای استفاده عموم، مرکز همه عرفان ها و باب معرفت الله، قرآن ضیافت خدا از رسول اکرم (ص)، کتابی بدون هیچ تغییر و تحریف، کتاب تزکیه نفوس از ظلمات و قرآن جامع لطایف و حقایق توحید است.» (امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 234) به همین دلیل، مداومت بر تلاوت و انس با قرآن و ایجاد فضای قرآنی در محیط خانه و مدرسه به طور هماهنگ، زمینه رشد و شکوفایی و در نتیجه، تأمین سلامت فرد و اجتماع را فراهم می کند.
این موضوع گرچه از حیث نظری روشن است که افرادی که با قرآن مأنوسند از سلامت روانی و آرامش روحی بیشتری برخوردارند. در بعضی از این آموزه ها خوش بختانه تحقیقات و پژوهش های میدانی نیز انجام شده و صحت آن اثبات گردیده است. (به نقل از: مسعود جان بزرگی، بررسی اثربخشی روان درمانگری کوتاه مدت، پایان نامه دکتری روان شناسی، 1378، تهران، تربیت مدرس، بحث آموزه های دینی و تأثیر و نقش مثبت آن در سلامت روانی افراد نسبت به افرادی که اعتقاد و باور درونی به آن نداشته اند) با این حال، سزاور است یک تحقیق میدانی در زمینه سلامت روانی افرادی که بر تلاوت و تدبر در قرآن مداومت دارند در مقابل افرادی که چنین نیستند صورت گیرد تا همبستگی و نسبت بین این دو به خوبی نشان داده شود.
دعا و سلامت روان
یکی از مهم ترین آموزه های سیره علمی و عملی معصومان (ع) و از تعالیم اساسی اسلام، «دعا» و نیایش انسان است. دعا همان خواست قلبی است که با زبان درخواست می شود. دعا در واقع، رفتاری است که در خلال آن، فرد مستقیما با خداوند ارتباط برقرار کرده، به راز و نیاز می پردازد و معمولا حالت معنوی آن برای افراد لذتبخش و مطبوع است. دعا کردن در قرآن کریم و تعالیم معصومان (ع) بسیار مورد توجه قرار گرفته است. خداوند در قرآن می فرماید: «ادعونی استجب لکم؛ شما مرا بخوانید و طلب نمایید تا شما را اجابت کنم.» (غافر/ 60)
دعا درخواستی است که از جانب بنده به سوی خداوند اوج می گیرد. دعا اصل و مغز عبادت شمرده شده است.دعا احساس مذهبی افراد را تقویت و رابطه بین انسان را با خدای خویش برقرار و مستحکم می سازد و احساس تنهایی را برطرف نموده، و نیاز انسان را تأمین می کند. انسان وقتی از غنی بالذات و دارنده تمام کمالات چیزی طلب می کند و با او ارتباط برقرار می نماید، احساس لذت و سرور می کند و به عکس، وقتی از غیر خدا چیزی درخواست می کند، احساس ذلت و خواری می کند. این احساس عزت و لذت بر سلامت روانی نیز تأثیر می گذارد و از این نظر نیز دعا حایز اهمیت می باشد. دعا از جمله راه های معنوی ـ عاطفی یاری جستن از قدرت بی نهایت خداوند است. (بقره/ 45 و 153؛ اعراف/ 128) چرا که در انسان این گرایش وجود دارد که در سختی و فشار به قدرت و تکیه گاهی روی آورد و چه قدرت و تکیه گاهی اصیل تر و قابل اعتمادتر از قدرت لایزال الهی که پناهگاه انسان واقع شود؟
بشر در طول تاریخ، به این حقیقت اذعان کرده است که با دعا و درخواست از خداوند، ناهمواری ها هموار و مشکلات و نابسامانی ها مرتفع می شوند. در تعالیم اسلامی نیز آمده است که عده ای وقتی در سختی ها، از همه اسباب مادی قطع امید کردند، متوجه وجودی ماورای طبیعت می شوند. (یونس/ 22؛ عنکبوت/ 65؛ لقمان/ 32) ولی وقتی سختی ها فروکش نمودند به همان حالت غفلت از خدا برمی گردند. اما عده ای همواره خداوند را طالبند. قرآن می فرماید: «و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما؛ هنگامی که به انسان آسیبی برسد، ما را (در حالت های خوابیده، نشسته و ایستاده) می خواند.» (یونس/ 12) خداوند نیز انسان را از آسیب می رهاند. (ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 761)
بررسی تأثیر دعا و نیاش (به عنوان یک آیین مذهبی مورد نیاز انسان) بر سلامت روانی، موضوع تحقیق ها و پژوهش های زیادی بوده است. گوهرینگ در مقاله ای در زمینه دعا، نیایش و گفتگو با خداوند به عنوان واقعیت هایی نادیدنی و ناشنیدنی، درباره معنویت و سلامت روانی اظهار داشته است: «سخن گفتن با خداوند لذت و پذیرش مطلوبی در پی دارد.» او می گوید: «هرچند در روان درمانگری تغییر رفتار، غایت و هدف اصلی است، ولی گفتگوی با خداوند ابزاری برای رسیدن به غایت است.» او بیان می دارد: «احساسات، اعتراف نکردن یا ناسپاسی، خشم و عصبانیت، باورهای غیر منطقی، ترس ها و رفتارهای بی اختیار، همه موانعی برای گفتگو با خداوند هستند که توسط روان درمانگر برطرف می گردند.» (به نقل از: مسعود جان بزرگی، پیشین، ص 54.) دعا گنجینه ای از معارف و علوم الهی را برای فرد تبیین می نماید. دعاهایی که از معصومان (ع) روایت شده اند گنجینه هایی از اسرار و علوم و درخواست هایی سرشار از ادب و اخلاق هستند. دعا از نظر روان شناختی نیز آثار متعددی در روح و روان آدمی دارد.
برخی از آثار روان شناختی دعا
1. دعا و درخواست نشان دهنده امید به بهبودی و اجابت است. انسانی که به دعا روی آورد، احساس و امید به بهبودی در او پدیدار می شود، و این خود، گام مهمی در جهت بهبودی قلمداد می شود.
2. دعا نشان دهنده این واقعیت است که فرد برای رسیدن به هدفی معقول و متعالی، از خداوند درخواست می کند و درخواست او در جهت رشد و تکامل اوست.
3. فرد با گشودن اسرار درون خود در پیشگاه خداوند، احساس آرامش می نماید.
4. فرد از توانایی در ایجاد رابطه با خالق هستی در هر زمان و مکان که اراده کند، احساس لذت معنوی می نماید.
5. با دعا حس اعتماد و اطمینان به خداوند در دل فرد زنده تر می شود و امید به برآورده شدن نیازهایش، او را به زندگی امیدوار می سازد.
6. دعا تلاش فرد را در تحقق اهدافش مضاعف می گرداند.
7. به دلیل اعتراف به گناهان خویش و امید به عفو بخشش الهی، دعا سبب می شود بار احساس گناه و سنگینی او از دوشش کاسته شود و با قبول عذر و پشیمانی او، گامی به سوی توبه و اصلاح خویش و حرکت در مسیر سلامت و کمال بردارد. دعا و نیایش و آثار مثبت جسمی و روانی آن مورد اذعان دانشمندان غیر مسلمان نیز واقع شده است. کارل، فیزیولوژیست معروف فرانسوی، درباره آثار جسمانی و درمانی دعا و نیایش می نویسد: «طبیب هنگامی که می بیند بیمار دست به دامان دعا و توسل به خدا شده است، می تواند خرسند باشد; چه آرامشی که نیایش به ارمغان آورده است کمک شایانی در مداوای وی به شمار می آید; زیرا نیایش در همان حال که آرامش را پدید آورده است، به طور کامل و حتمی در فعالیت های مغزی انسان یک نوع شکستگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحرک می کند.» (الکسیس کارل، نیایش، ترجمه شریعتی، ش 8)
ارتباط با دیگران و اظهار محبت به مؤمنان و سلامت روان
تأکید قرآن درباره اظهار محبت مسلمانان به یکدیگر و گردهمایی و اتحاد صفوف از یک سو، موجب رشد عاطفه نوع دوستی در نفس و ترغیب انسان ها به ایثار و رعایت منافع مردم و به طور کلی، جامعه می شود و از سوی دیگر، موجبات تضعیف حالت های انفعالی نفرت و کینه توزی و انگیزه های ظلم و تجاوز و حب ذات و خودخواهی را فراهم می آورد; علت اصلی برخی از آسیب های روانی سوءظن و بدگمانی، حسد و کینه توزی و یأس و ناامیدی ها است و همه این علل با برقراری روابط متقابل و محبت آمیز از بین رفته و روح و جان آدمی از ملال و اندوه و آسیب روانی نجات می یابد. پیامبر رحمت (ص) فرمودند: «اقل الناس لذة الحسود؛ در بین مردم، حسود از کمترین لذت و بهره برخوردار است.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 7، ص 250، روایت 8، باب 131) امام المؤمنین علی (ع) نیز فرمودند: «البخیل مذموم و الحسود مغموم؛ انسان حسود همیشه نگران و اندوهناک است.»
نیز فرمود: «الحقود معذب النفس متضاعف الهم؛ انسانی که کینه در دل جای داده است، همواره در عذاب نفس گرفتار و بر اندوه و نگرانی خویش می افزاید.» شکی نیست که توانایی در دوست داشتن مردم و انجام کار نیک و مفید برای جامعه، سبب تقویت احساس وابستگی به گروه و از بین رفتن احساس انزوا و تنهایی می شود که این احساس تنهایی و انزواطلبی سرانجام باعث می شود فرد گرفتار بیماری روانی شود; زیرا احساس وابستگی فرد به گروه و توجه به نقش فعال خود در جامعه، دارای اهمیت زیادی در سلامت روانی انسان است و در آموزه های دینی و سیره معصومان بر رابطه با همسایه، ارحام و سایر افراد مؤمن و مسلمان و رعایت حقوق آنان سفارش زیادی شده است.بسیاری از روان درمانگران نیز به اهمیت روابط انسانی به منظور تأمین سلامت روانی توجه کرده اند; مثلا، الفرد آدلر کوشیده است مراجعان خود را راهنمایی کند که به دیگران توجه کنند و برای تأمین امکانات رفاهی و کمک به آن ها بکوشند.
او معتقد بود بیمار روانی هر چه در درون جامعه بیشتر و رابطه اش با مردم بهتر باشد بیماریش زودتر درمان خواهد شد. آدلر ورلین در این خصوص می گوید: «هدف من از تمام تلاش ها، جلب توجه بیماران خود به دیگران است; زیرا وقتی بیمار درون گروه خویش جای گرفت و با افراد گروه به طور مساوی همکاری و مساعدت کرد، در واقع سلامت خود را باز یافته است. به نظر من، مهم ترین موضوعی که دین و مذهب به آن اشاره کرده، دوست داشتن همسایه و کمک کردن به اوست. کسی که از مساعدت دیگران سر باز می زند، شایسته است که مشکلات بر او فرو بارند. تمام آنچه زندگی از فرد می خواهد این است که کارگری تولید کننده و دوستدار مردم باشد و در محبت بکوشد.» (سلیمان قاسمی، آموزه های بهداشت روانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1382، ص 154)
انسان موجودی اجتماعی است و ایجاد ارتباط با دیگران نقش به سزایی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد، موفقیت انسان در دوست یابی، جذب همسر، پرورش فرزندان و انجام فعالیت های شغلی و امثال آن بستگی زیادی به چگونگی رابطه برقرار کردن او با دیگر همنوعان دارد. بنابراین، از یک سو، در انزوا زندگی کردن برای انسان بسیار مشکل است و از سوی دیگر، ایجاد رابطه با افراد کاری بس دشوار و گاه برای برخی اشخاص غیر ممکن. برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران یک هنر است و تمام افراد جامعه باید برای کسب این مهارت تلاش کنند.
آلپورت می گوید: «داشتن هدف های دراز مدت، کانون وجود آدمی را تشکیل می دهد و شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد.» «رابطه» مهم ترین نقش را در زندگی انسان دارد. شاید هیچ یک از ابعاد تجارب زندگی انسان به اندازه رابطه دو نفر، سرشار از عاطفه و هیجان نباشد و نیز گفته شده است توانایی در برقراری روابط محبت آمیز از نشانه های شخصیت سالم است. (باقر ثنایی، نقش رابطه و سلامت و بهداشت روان، 1370، ص 69) تعالیم اسلامی بر جنبه های گوناگون روابط اجتماعی تأکید دارند و برای حفظ این روابط، رعایت آداب و احکام متعددی را توصیه کرده اند. حمایت اجتماعی، از مسائل اساسی تعالیم اسلام محسوب می شود و حتی افرادی که در این زمینه کوتاهی کنند، فاقد ایمان و اعتقاد واقعی به شمار آمده اند.
در ایجاد رابطه با دیگران، در درجه اول اسلام تأکید فراوانی به برقراری ارتباط با خویشان و بستگان دارد و صله ارحام را واجب و قطع ارتباط با خویشاوندان را نکوهش شدید نموده است. خداوند می فرماید: «والذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه ویقطعون مآ أمرالله به أن یوصل ویفسدون فی الارض أولئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار؛ و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى گسلند و در زمين فساد مى كنند بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست.» (رعد/ 25)
خداوند در قرآن می فرماید: «واتقوا الله الذی تساءلون به والارحام إن الله کان علیکم رقیبا؛ درباره خدایی که به نام او از همدیگر درخواست می کنید و نیز درباره خویشاوندان خود تقوا را رعایت کنید و روابط خود را با آنان قطع نکنید.» (نساء/ 1) خداوند در این آیه، به حدی به خویشاوندان اهمیت داده که نام آنان را در ردیف نام خود ذکر کرده است. برقراری روابط خویشاوندی باعث می شود افراد، خود را در شبکه وسیعی از حمایت اجتماعی ببینند و عواطف خود را نسبت به هم اظهار کنند. اولیای دین برقراری این روابط را مایه طول عمر و آبادی شهرها و قطع آن را مایه مرگ زودرس دانسته و در هر شرایطی از آن منع کرده اند.
در آموزه های دینی و سیره نبوی و علوی (ع)، در اولین درجه برقراری روابط انسانی، بر صله ارحام تأکید زیاد شده است و در این زمینه نیز ارتباط عاطفی و رفت و آمد و برقراری رابطه محبت آمیز با بستگان درجه یک مانند پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه، خاله و سایر اقوام و خویشان و نیز همسایگان و سایر افراد جامعه اسلامی مورد سفارش و حایز اهمیت فراوان می باشد; چه اینکه بالاترین امر سودمند برای انسان تأمین سعادت جاودانی است و در این امر حیاتی نیز پیامبر (ص) به دستور وحی، مأمور دعوت خویشاوندان و اقربای خود در مرحله اول شدند. در طبقه بندی سلسله نیازهای روانی هم نیاز به محبت و امنیت جزو اولین نیازهای روانی انسان شمرده شده است و تأمین این نیازها (نیاز به محبت و امنیت) در درجه نخست در آغوش پرمهر مادر و در سایه محبت پدر تأمین می شود.
در هر دوره از زندگی نیز تحول و رشد انسان به آن است. از آغاز ورود به این جهان تا آخرین زمان وداع از این دنیا، متناسب با دوره رشد و تحول فرد، این نیازهای اساسی باید به گونه ای تأمین و ارضا شوند; مثلا، در ابتدای تولد و کودکی، با رابطه عاطفی و محبت آمیز پدر و مادر و با در آغوش کشیدن نوزاد و تماس بدنی و مانند آن تأمین می شود و اگر به هر دلیلی این نیاز عاطفی، بخصوص در این دوره، ارضا نشود، ضررهای جبران ناپذیری به کودک وارد می شود، و همان گونه که در صورت عدم تأمین صحیح و بموقع نیازهای جسمی نوزاد، سلامت جسمانی او به خطر می افتد، عدم ارضای نیازهای عاطفی او نیز سلامت جسمی و روانی کودک را به مخاطره می اندازند. این نیاز در دوره نوجوانی و جوانی نیز به وسیله ارتباط عاطفی با خانواده، همکلاسی ها و دیگر اعضای جامعه، تأمین و ارضا می شود.
تأمین این نیاز به احساس ایمنی و اطمینان در افراد کمک می کند و موجب شکوفایی استعدادها و توانایی های افراد می شود. عدم ارضای آن نیز باعث می شود فرد به احساس طرد شدن و در نتیجه، انزوای اجتماعی و سرانجام، بیماری روانی و از جمله افسردگی دچار شود. مزلو یکی از نشانه های افراد ناایمن را چنین بیان می کند: «احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه دیگران نبودن و اینکه دیگران به سردی و بدون محبت با آن ها رفتار می کنند و اطمینان به این موضوع که مورد تنفر و خصومت دیگران واقع شده اند.» (سلیمان قاسمی، پیشین، ص 156)
بنابراین، نیاز به محبت و داشتن روابط عاطفی با پدر و مادر و سایر اعضای خانواده و خویشان و بستگان، در تأمین این نیاز روحی و روانی و در نتیجه، سلامت روانی افراد نقش به سزایی دارد و خداوند حکمت و رمز ایجاد روابط محبت آمیز با بندگان خدا و در درجه اول با ارحام را در ایجاد تعاطف و مهر ورزیدن خویشان به همدیگر بیان نموده است; آنجا که می فرماید: من خدای بخشنده و مهربانم و ترحم را، که یک فضیلت است، خودم به اقتضای رحمت خویش آفریدم تا انسان ها بدین وسیله، به یکدیگر مهر و عطوفت ورزند و در قیامت نیز نزد من حجت قاطعی داشته باشند. (سلیمان قاسمی، پیشین، ص 156)
در برقراری این رابطه خویشاوندی و رابطه ایمانی بین مؤمنان و نیز اهتمام نسبت به امور مسلمانان، که بر همه افراد لازم است، کسانی که مرتبه بالاتری از ایمان را دارند، در این راه پیش گام می باشند، و اگر کسی کوتاهی کند، مسلمان واقعی محسوب نمی شود. در چنین شرایطی، افراد هیچ گاه خود را تنها نمی یابند، حتی اگر خویشاوند و خانواده ای و حمایت مالی از دیگران نداشته باشند. در سیره و سنت معصومان و به خصوص پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) درباره خویشاوندان و ارتباط با آنان بسیار سفارش شده است. در نمونه ای از این سفارش ها، امام پرهیزگاران فرمودند: «ایها الناس، انه لایستغنی الرجل و ان کان ذا مال عن عترته (عشیرته)؛ ای مردم! انسان هر قدر هم ثروتمند باشد، از خویشاوندان خود بی نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگ ترین گروهی هستند که از او حمایت می کنند و اضطراب و ناراحتی او را می زدایند; و در هنگام مصیبت ها نسبت به او، پرعاطفه ترین مردم می باشند.» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 69)
پیشوایان دینی یکی از علل اساسی حرکت و قیام اجتماعی خود را فریادرسی و کمک به دیگران، بیان کرده اند و در تعالیم اسلامی، بر رفع گرفتاری برادر مؤمن تأکید شده است: هر کس در جهت رفع حاجت مؤمنی قدم بردارد، خداوند پاداش فراوانی به او می دهد و نه تنها گناهان او، بلکه گناهان خویشاوندان، همسایگان و آشنایانش را نیز می بخشد، اگر برای فقرا، جامه ای تهیه کند، جامه های بهشتی به او عطا می شود، سختی های مرگ برای او آسان شده، گناهانش آمرزیده می گردند. قرض دادن به مؤمن تا حد قرض دادن به خدا، بزرگ شمرده شده و خداوند به چندین برابر شدن آن وعده داده است. (بقره/ 276 و آیات مشابه آن)
البته حمایت های مالی فقط مربوط به شرایط سخت نیستند; چنان که میهمان کردن مؤمن و هدیه دادن به او بسیار با ارزش است. این عمل نوعی حمایت عاطفی است، به فرد آرامش می بخشد و موجد رابطه و توجه به همسایگان می شود.در این باره امام علی(ع) می فرماید: «با همسایگان خود خوش رفتاری کنید; چرا که آنان مورد توصیه و سفارش پیامبر شما هستند. پیامبر (ص) همواره نسبت به همسایگان سفارش می فرمود، تا آنجا که ما گمان بردیم به زودی سهمیه ای از ارث برای آنان مقرر خواهد شد.» (نهج البلاغه، نامه 47) نیز فرمودند: «نیکی کردن به همسایگان، روزی فرد را افزایش می دهد. و ساکنان تا چهل خانه از هر طرف، همسایه یکدیگر محسوب می شوند. اگر کسی با شکم سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، مؤمن نیست.» این نکات حاکی از گستردگی لزوم حمایت اجتماعی است و اهمیت برقراری رابطه با خویشان، نزدیکان و همسایگان را می رساند و به این نکته روان شناختی توجه می دهد که این یک نیاز روانی فردی است و تأمین آن ثمرات فروانی از جمله رسیدن به امنیت، آرامش و سلامت روان آدمی دارد; حتی سلامت جسمانی فرد را نیز تأمین می نماید و باعث طول عمر شخص می شود.
برخی از آثار بهداشتی و روان شناختی برقراری ارتباط با دیگران
امنیت روانی و مادی فرد را تأمین می کند.
احساس نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن را تأمین می نماید.
موجب سلامت جسمانی و در نتیجه، طول عمر می شود.
به زندگی فرد، نشاط و احساس ارزشمندی می بخشد.
پایگاه اجتماعی فرد را تقویت می کند و از این رو، اعتماد و اطمینان خاطر برای شخص به ارمغان می آورد.
توجه به کرامت و ارزش انسان و سلامت روان
از آموزه های مهم سیره پیامبران و اولیای الهی و به ویژه سیره پیامبر اکرم و امام علی (ع) در برقراری رابطه با انسان ها، توجه به کرامت و ارزش انسان و تعلیم آن به دیگران بوده، تا جایی که نسبت به غیر مؤمنان و غیر مسلمانان نیز بر این امر اهتمام داشته اند و این اخلاق عظیم پیامبر و امامان معصوم (ع) باعث شده بود حتی افراد لجوج و عنودی که جاهلانه با پیامبر و دین مخالفت می کردند، به خاطر اخلاق بزرگوارانه پیامبر و اهل بیتش شیفته آنان شوند و به دین اسلام مشرف گردند و رعایت این ادب اسلامی نقش مهمی در ایجاد فضای سالم از لحاظ روحی و روانی برای افراد داشت.
یکی از موارد رفتاری این آموزه اسلامی و نقش آن در بهداشت و سلامت سلام می باشد.
سلام و سلامت روان
در آموزه های دینی و سیره نبوی و علوی به این امر مهم و جایگاه آن در سلامت و امنیت روحی و روانی افراد اشاره شده و بیان گردیده است که اولین گام ارتباط با «سلام» شروع می شود. در اسلام، به مؤمنان سفارش شده است که به یکدیگر سلام کنند. پیامبر اکرم (ص) به زنان و کودکان نیز سلام می کردند. سلام با سلامتی هم خانواده است و مفهومش این است که هیچ خطر و تهدیدی از سوی سلام کننده متوجه مخاطب او نیست. این شعار اسلامی، که به عنوان تحیت و تعارف، مسلمان ها هنگام روبرو شدن و ملاقات با هم دارند در دیگر اقوام و ملت ها به گونه هایی دیگر است. سفارش اسلام به سلام، مانند دیگر آموزه های اسلامی، منطبق با فطرت انسان است.
بعضی از مکاتب و پیروان آن ها معتقدند زندگی با دلهره و اضطراب همراه است و اصلا زندگی بدون دلهره و اضطراب، امکان تحقق خارجی ندارد و شاید بتوان گفت به این مطلب قرآن نیز اشاره دارد; می فرماید «انسان را در رنج و مشقت آفریدیم، خواه انسان مؤمن و معتقد و خواه انسان دنیاگرا و دنیاپرست.» هر دو گروه برای رسیدن به خواسته هایشان، باید متحمل رنج و مشقت هایی گردند. و این حقیقتی آشکار است که از جمله چیزهای اولیه و نیازهای اساسی، که مورد توجه یک موجود با شعور، به ویژه انسان، قرار می گیرد و برای وی ارزش حیاتی دارد، احساس امنیت و آرامش در زندگی است و این نیاز اساسی فقط نیاز دوران کودکی نیست، بلکه در همه دوران های زندگی انسان مورد نیاز اوست و حال که هر انسانی در زندگی خود، نگرانی ها، ترس ها و اضطراب هایی دارد و با هر کس هم که برخورد می کند، چون احتمال می دهد از سوی او ضرری متوجهش شود، نوعی نگرانی و اضطراب به او روی می آورد.
یکی از نخستین چیزهایی که در ملاقات و برخورد انسان ها مطلوب و شیرین است، برطرف شدن این نگرانی و دلهره است، تا انسان احساس آرامش کند و مطمئن شود که از سوی آن شخص ضرری به او نمی رسد; زیرا دفع ضرر و خطر برای انسان مقدمه احساس آرامش است. بنابراین، در اولین برخورد دو فرد، مطلوب ترین نوع برقراری ارتباط، دادن امنیت و آرامش به طرف مقابل و مخاطب است، تا مطمئن شود که از طرف مقابل، ضرری متوجه او نیست. اهمیت سلام تا آنجاست که یکی از نام های مبارک خداوند «سلام» می باشد. از نام های بهشت، که خانه آرامش و آسایش انسان است، «دارالسلام» می باشد. همچنین تأمین آرامش و امنیت برای افراد و اعضای خانواده و همچنین افراد جامعه از وظایف مهم سرپرست خانواده و حاکم اسلامی است. در واقع، سلام، که یک تحیت و تعارف رسمی اسلامی است، به معنای دعا و درخواست امنیت و سلامتی مخاطب است.
از این رو، در قرآن کریم، در برخی موارد واژه «سلام» با کلماتی که معنای امنیت دارند، همراه است که این تقارن لفظی، خود تقارن مفهومی سلام و امنیت است; مانند: «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار؛ اوست خدایی که جز او خدایی نیست، او سلطان مقتدر جهان است، پاک از هر عیب و آلایش است. امنیت بخش و نگهبان جهانیان و قاهر و مقتدر و جبار است.» (حشر/ 23)
در آیه دیگری می خوانیم که در روز قیامت به مؤمنان گفته می شود: «ادخلوها بسلام آمنین؛ با سلامتی و در حال امنیت وارد بهشت شوید.» (حجر/ 46)
این موارد نمونه های روشنی هستند از اینکه رفتار پیامبر خدا با مردم چگونه بود و به چه نحو تکریمشان می کرد، در حالی که کراهت داشت جلوی پایش بلند شوند و دوست می داشت با او بدون تکلف و مجامله و به راحتی برخورد کنند، اما خود از سر تکریم انسان ها چنان احترامشان می کرد که موجب شگفتی است. أنس بن مالک گوید: «هیچ شخصیتی نزد مسلمانان محبوب تر از رسول خدا نبود. با وجود این، هنگامی که او را می دیدند پیش پایش برنمی خاستند; زیرا می دانستند که این کار را نمی پسندد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 229)
منـابـع
محمّدمهدي صفورايي پاريزي، سليمان قاسمي- مقاله سلامت روان در پرتو التزام عملي به آموزه هاي ديني- مجله معرفت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها