عدم شایستگی ذاتی موسیقی
فارسی 2524 نمایش | گروهی فراوان از هواداران موسیقی برای اثبات ضرورت یا شایستگی آن، این دلیل را می آورند که موسیقی در همه ادوار تاریخ و برای همه جوامع بشر فراگیر بوده است و به قول بعضی از ادباء «بیهوده سخن بدین درازی نبود.» پاسخ این استدلال روشن تر از آن است که نیازی به توضیح مشروح داشته باشد، لذا به بیان مختصری برای نفی ضرورت و شایستگی ذاتی موسیقی می پردازیم:
اولا، با نظر به کثرت نفوسی که بی جهت تکیه بر عقاید و یا اشتیاق شدید به زندگی آگاهانه و با اختیار «من» (یا شخصیت) در همه لحظات عمر، تمایلی به شنیدن موسیقی از خود نشان نداده اند. بسیار فراوان است، لذا نمی توان عمومیت تمایل و اشتیاق به شنیدن موسیقی را به عنوان یک پدیده ضروری و یا شایسته ذاتی برای همه افراد بشر اثبات نمود.
ثانیا، اگر ما بخواهیم حق بودن یک جریان را از راه تمایل و مقاومت و حرکت مستمری بشر اثبات کنیم، نخست باید پدیده ویرانگر «خود خواهی» را به عنوان ضروری ترین و روشن ترین حق بپذیریم؛ زیرا این پدیده منحوس و این فعالیت ویرانگر و این بیماری خوشایند، از آغاز تاریخ تاکنون و در همه جوامع جز افراد اندک و استثنایی که توانسته اند خود خواهی وقیح را به صیانت تکاملی ذات تبدیل کنند شیوع داشته و قطعا فراگیرتر از موسیقی میان همه مردم بوده است و بدیهی است که فراگیری و عمومیت چنین صفت زشت و شرم آوری نمی توان دلیل حق بودن آن باشد.
همچنین اکثریت قریب به اتفاق مردم، زندگی خود را بر مبنای تخیل و احساسات زودگذر و برکنار از آگاهی ها و اختیار (حرکت با نظارت و سلطه شخصیت بر دو قطب مثبت و منفی کار در مسیر کمال) استوار ساخته و عمر خود را سپری می نمایند. بدیهی است که هیچ علم و حکمت و اخلاق و دین الهی، این مبنای ضد عقل سلیم و فطرت و وجدان پاک را تجوید نمی کند. مستملی بخاری می گوید:
«لکن سخن در آن است که در اصل همه طبع ها قابل سماع (قبول کننده سماع) است و نه هر چه طبیعت آن را قابل باشد، در شریعت روا باشد که طبیعت در معاصی قابل تر (قبول کننده تر) از آن است که در اطاعت ها.»
اگر انسان ها واقعیاتی را که موسیقی ها برای تجسیم و تخیل آنها در درون آنان نقش مهمی بازی می کند به دست بیاورند، آیا باز نیازی به موسیقی خواهند داشت؟
تصور فرمایید، عاشقی یک دستگاه آهنگ بسیار زیبا برای تجسیم و تخیل وصال به معشوق را می شنود و لذت و دیگر هیجانات روانی مربوط به وصال را در می یابد. آیا پس از وصول عاشق به معشوق خود، باز آن لذت و هیجان و وجد را در می یابد؟ باز فرض کنیم که یک دستگاه آهنگ موسیقی برای به دست آوردن آزادی، تنظیم شد و در این راه با کمال هنری برای مردم آزای خواه نواخته می شود. حال فرض کنیم آن مردم به آزادی مطلوب خود رسیدند. آیا باز همان آهنگ برای آن مردم آزادی خواه موجب وجد و هیجان می گردد؟ پاسخ های منفی این گونه سوالات، صاحبنظران متفکر جوامع بشری را وادار می کند به کوشش و تلاش هر چه بیشتر در راه برقرار ساختن ارتباطات مردم با خود واقعیات و برطرف کردن ضرورت های توسل به وسایل تخیلات و تجسیمات بی محتوا یا وسایل انواع تخدیر.
بعضی از صاحبنظران قدیمی درمغرب زمین، ضرورت و یا شایستگی موسیقی را با استدلال زیر اثبات می کنند:
«موسیقی با قدرت روحی و اخلاقی خود می تواند در برگرداندن هارمونی و نظم، در نتیجه سلامتی در فرد مورد استفاده قرار گیرد. بنابر نظریه اتوس، موسیقی دارای نیروی موثری است که با سیستم طبیعی آدمی مرتبط است و می تواند در آمال و خصوصیات و هدایت فرد تأثیر بگذارد.»
«در سال های اخیر در آمریکا، از موسیقی به عنوان داروی پیشگیری و تقویت کننده سلامت و شخصیت استفاده می شود و به نظر می رسد که موسیقی باعث تجدید حیات می گردد.»
در این مسئله می توانیم بگوییم:
اولا- بدیهی است که فعالیت های تلقینی و امثال آنها هم می توانند در برگرداندن نظم و صحت برخی اختلالات روانی موثر واقع شوند. بنابراین به مجرد مشاهده بعضی از تأثیرات موسیقی در وضع روانی انسان ها، آن هم موقت یا به طور ابهام انگیز (حتی در دیگر جانداران) نمی توان به ضرورت و اصالت موسیقی در حیات بشر معتقد شد، زیرا آهنگ های موسیقی هم مانند تلقینات، از خود روان انسان ها استمداد می کند نه اینکه خود موسیقی مداوای خاص یا تنظیم قانون در وجود آدمی به وجود می آورد.
ثانیا، اگر واقعا موسیقی می توانست به عنوان وسیله اصلاح اخلاق و تعدیل شخصیت ها و جلوگیری از اختلالات روانی مورد بهره برداری قرار بگیرد، قطعا ما امروز شاهد این همه فساد اخلاقی و سقوط هویت و شخصیت آدمیان تا سر حد چیزهای جامد و دندانه های نا آگاه ماشین نبودیم. مگر نه این است که نام قرن ما را «قرن از خود بیگانگی » نامیده اند، در صورتی که برای بر طرف ساختن این بدبختی ها و تبهکاری ها استفاده از موسیقی از همه وسایل آسان تر و کم خرج تر و دسترس تر برای همه جوامع می باشند.
منـابـع
محمدتقی جعفری- موسیقی از دیدگاه فلسفی و ورانی- صفحه 58-62
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها