خداوند می فرماید: «اولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده؛ آنها (هیجده پیامبرى که از جمله آنها حضرت اسماعیل (ع) است و در آیات قبل ذکر نام شده اند) کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده. پس به هدایت آنان اقتداء کن.» (انعام/ 90) در آیه شریفه مورد بحث و آیات ماقبلش از هیجده پیامبر از جمله حضرت اسماعیل(ع) سخن به میان آمده و بعضى از ویژگى ها و فضایل آنها به شرح زیر بیان شده است:
الف - «کلا هدینا؛ تمامى ایشان را هدایت نمودیم.» (انعام/ 84)
ب - «کل من الصالحین و محسنین؛ همه آنها از صالحین و محسنین بودند.» (انعام/ 85)
ج - «کلا فضلنا على العالمین؛ تمامى آنها را برجهانیان برترى دادیم.» (انعام/ 86)
د - «و اجتبیناهم؛ اختیار کردیم آنها را.» (انعام/ 87)
ه - «هدیناهم الى صراط مستقیم؛ آنها را به راه مستقیم هدایت کردیم.» (انعام/ 87)
و - «آتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة؛ به آنها کتاب و حکم و نبوت دادیم.» (انعام/ 89)
ز - «اولئک الذین هدى الله؛ ایشان کسانى هستند که خدا هدایتشان نموده است.» (انعام/ 90)
و- مى فرماید «فبهدیهم اقتده؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن.» (انعام/ 90) و به آن حضرت مأموریت مى دهد که از تربیت شدگان مکتب ربوبى پیروى کن.
مأموریت پیامبر اسلام (ص)، پیروى از ایشان در هدایتشان مى باشد چنان که در آیه شریفه تصریح مى فرماید «فبهدیهم اقتده» در هدایتشان آنها را پیروى کن. و اینکه عده اى از این آیه برداشت نمایند که آن حضرت در شریعت هم باید از انبیاء سلف پیروى کند، صحیح نیست، زیرا شریعت پیامبر اسلام (ص) ناسخ شریعت هاى گذشته است و کتابش «قرآن» نیز حافظ و حاکم برکتاب هاى ایشان است.
علامه طباطبایی می فرماید: «شریعت اسلام ناسخ شرایع قبل است و امر خداوند در "فبهداهم اقتده" به معناى امر به تبعیت از شرایع گذشته نیست. در این آیه رسول خدا (ص) را دستور مى دهد تا هدایت ایشان را پیروى کند، و اگر دستور نداد که شریعت ایشان را پیروى کند براى این بود که شریعت رسول خدا (ص) ناسخ شریعت هاى سایر انبیا، و کتابش حافظ و حاکم بر کتاب هاى ایشان است، تازه هدایت ایشان هم هدایت خدا است، و اگر فرمود: "به هدایت ایشان اقتدا کن" صرفا به منظور احترام گزاردن بر ایشان بوده وگرنه بین خدا و بین کسى که خدا هدایتش کرده و یا مى کند واسطه اى نیست، به شهادت اینکه در همین آیات فرموده: "ذلک هدى الله".»
بعضى از مفسرین این آیه را دلیل گرفته اند بر اینکه رسول خدا (ص) و امتش مامورند به اینکه از شرایع قبلى پیروى کنند مگر آن شرایعى که در اسلام نسخ شده. ولى آیه مبارکه چنین دلالتى ندارد، بلى اگر فرموده بود: «فبهم اقتده؛ پس انبیا را پیروى کن.» صحیح بود که بگوییم امت اسلام نیز مامور به پیروى شرایع انبیاى سابقند، ولیکن چنین نفرمود، بلکه فرمود: «هدایت ایشان را پیروى کن.» خداى متعال این آیات را که راجع به خصوصیات و اوصاف توحید فطرى مى باشد با جمله «قل لا أسئلکم علیه أجرا إن هو إلا ذکرى للعالمین» ختم فرموده، گویا خواسته است بفرماید: «هدایت الهیى که انبیاى قبل از تو، به آن مهتدى شدند پیروى کن و اهل عالم را هم تذکر بده تا همه، آن را پیروى کنند، و از ایشان درخواست مزد رسالت مکن، و این سفارشم را هم به ایشان برسان تا خاطرشان آسوده شود و تا بدانند که از ایشان انتظار اجرت ندارى، چون اگر مردم این معنا را بدانند به دعوت تو خوشبین تر شده و دعوتت زودتر به ثمر مى رسد، و تو هم از تهمت دورتر خواهى بود.»
خداى تعالى عین این حرف را از حضرت نوح و انبیاى بعد از وى نیز حکایت کرده است. به طورى که راغب مى گوید: «کلمه "ذکرى" که به معناى تذکر دادن است، از کلمه "ذکر" که آن نیز به این معنا است بلیغ تر است.» و این جمله خود یکى از ادله عمومیت نبوت رسول اکرم است نسبت به همه اهل عالم.
مقصود از پیروى هدایت آنها، پیروى از هدایت الهى است به عبارت دیگر، پیامبر (ص) مأموریت یافت از هدایت الهى پیروى کند، آن هدایتى که توانسته بود چنین انسان هایى را تربیت نماید و آنها را به هدف مطلوب برساند و از آنها الگو و مصداق گویا و پویاى از هدایت الهى عرضه نماید و آنها را در هدایت الهى به اندازه اى عینیت بدهد که بتوان هدایت آنها را عین هدایت الهى دانست به طورى که، به جاى آنکه بگوید از هدایت الهى پیروى کن، بگوید از هدایت آنها پیروى کن. بنابراین، اینکه به پیامبر (ص) مى فرماید، از هدایت ایشان پیروى کن دو جهت مى تواند داشته باشد:
الف - چون این انسان ها مصداق و الگوى بارز هدایت الهى گشته اند و در هدایت الهى عینیت پیدا کرده اند، به جاى اینکه بفرماید، از هدایت الهى پیروى کن، فرموده از هدایت ایشان پیروى کن، زیرا هدایت آنها جداى از هدایت الهى نبود بلکه عین هدایت الهى بود.
ب - به منظور تعظیم مقام و منزلت انبیاء و به هدف احترام گذاردن بر آنها، به جاى آنکه بفرماید از هدایت الهى پیروى کن، فرموده از هدایت ایشان پیروى کن.
همه انسان ها مأمور به پیروى از هدایت انبیائند و نباید این خطاب با این کیفیت، مخصوص پیامبر (ص) باشد، به علاوه آن حضرت (به لحاظ ویژگى هاى وجودى و تکوینیش) نیازى به این امر نداشت، زیرا وى قبل از هر انسانى به هدایت خاص الهى نایل شده بود و به درجه اى از هدایت دست یافت که هیچ کس به آن نرسیده بود و تنها انسانى است که به عنوان فلسفه وجودى آفرینش معرفى شده است. و خود در میان تمامى هدایت شدگان مکتب ربوبى و الوهى، مصداق اکمل و اظهر هدایت الهى بود، و نیازى به این پیروى نداشت، بنابراین اگرچه خداوند خطاب به ایشان مى فرماید: «از هدایت ایشان پیروى کن» اما شواهدى وجود دارد که تمامى انسان ها تا پایان عالم موظفند در راستاى نیل به هدایت الهى از مسیرى حرکت کنند که انبیاء رفتند، همان مسیرى که بدون شک انسان را تحت هدایت و تربیت «رب الارباب» و پروردگار عالم قرار مى دهد و انسان را از هرگونه انحراف و لغزش مصون مى دارد، زیرا در این راه انبیاء مظاهر و مصادیق روشن هدایت الهى اند که مانند نشانه ها و علایم، تعیین کننده کمیت و کیفیت و فراز و نشیب هاى راهند که انسان ها را از شک و تردید، تا رسیدن به هدف، باز مى دارد.
از این نگاه هر یک از انبیاء مبین و مفسر بعدى از ابعاد هدایت الهیند که پویندگان و سالکان طریقت الهى را در نیل به هدایت خاصه حضرت حق مدد مى نمایند و از همین دیدگاه، حضرت اسماعیل (ع) نیز از کسانى است که تحت هدایت خاصه الهى تربیت شده و هدایت حق تعالى در او عینیت یافته است. از این رو شایستگى متابعت و پیروى پیدا نموده است. بنابراین، ایشان نیز هدایت الهى را براى بشریت جلوه گر شدند و جلوه هایى از آن را ظهور و بروز دادند؛ و در بین تمامى انبیاء لقب ذبیح اللهى را به خود اختصاص دادند؛ و ذبیح اللهى اگرچه یکى از جلوه هاى هدایت الهى در اوست لکن جلوه مهم و باعظمتى از درجات و مراتب طریق هدایت است که به راحتى به دست نیامد؛ آن حضرت از راه اسلام به این مقام رسید، و رسیدن به اسلام فراز و نشیب هاى متعددى دارد که ایشان به خوبى پیمود، و بدون هیچگونه اعتراض و اکراه و بهانه جویى در برابر فرمان حق سر خضوع فرود آورد و زیر تیغ، بزرگ طبیب انسانیت یعنى ابراهیم (ع) قرار گرفت تا به اصلاح و صلاح بزرگى دست یابد، و در این حادثه اگرچه سر از بدن آن حضرت جدا نشد لکن نفس وى ذبح شد.
این امر سبب گشت تا اسماعیل (ع) مانند کبوترى رها شده از قفس، سبکبال از قربانگاه خارج شود. آرى اینگونه، رب و پروردگار عالم، بندگان نیکوکار و صالحش را تربیت مى کند و از هدایت خاصه اش بهره مندشان مى کند. اسماعیل (ع) با بردن نفس به قربانگاه و ذبح کردنش در پیشگاه با عظمت و جلال پروردگار، فراز و نشیب بزرگى از طریق هدایت را پیمود، و نیز پیمودنش را به دیگران آموخت و با این عمل آموزگار بزرگ این طریقت گشت. کدام انسان است که بدون اقتداء به اسماعیل (ع) (یعنى ذبح کردن نفس و تزکیه نمودنش) بتواند جلوه گر یکى از مهمترین درجات و مقامات هدایت شود و از این حوزه بدون قربانى نمودن خود در پیشگاه با عظمت حق تعالى عبور نماید. از این رو خداوند امر مى فرماید که: «فبهدیهم اقتده».
امت اسلام مانند پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) مدل و الگوى اسماعیلى را براى رسیدن به مهمترین جلوه هدایت پذیرا شده است و در همان سرزمین و همان مکانى که اسماعیل (ع) نفسش را قربانى کرد، به قربانگاه مى رود تا اعلان کنند که مانند اسماعیل تا سرحد جان در برابر حق تعالى تسلیمند، و این مسئله نمى تواند صرفا به صورت ادعایى مطرح شود بلکه باید پس از قربانى کردن، علائم و نشانه هاى حاکمیت نفس در وجودش پیدا نشود، و نفس ظهور و بروزش عقلانى گردد در این صورت است که مى توان گفت به هدایت اسماعیلى اقتداء شده است.
پیامبران حضرت اسماعیل (ع) قرآن ویژگی های پیامبران پیامبر اکرم هدایت الگو و سرمشق