در خلال آیات، قرآن کریم مکرر به تعبیراتی نظیر این تعبیر برمی خوریم: «تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه»؛ (طلاق/ آیه 1)؛ «اینها حدود خداست و هر کس از حدود خدا پا فراتر نهد قطعا به خود ستم کرده است». اینها حدود الهی هستند حدود جمع حد است و حد شاید بتوان گفت در فارسی مفهوم مرز را دارد. اینهاست مرزهای الهی، یعنی خداوند متعال برای شما یک سلسله تکالیف و وظایف در این مسائل و یک سلسله مرزبندی ها مقرر فرموده است، مواظب باشید که این حدود و مرزها شکسته نشود. حال اگر این مرزها شکسته شود چه می شود؟ چه کسی در این میان زیان کرده است؟ اگر این مرزها شکسته شود ضررش متوجه کیست؟ نکته اساسی این است. یک وقت انسان زورمندی می آید مرزها و قرقگاههایی معین می کند و اگر کسی آن مرزها را بشکند آن شخص این کار را تجاوز به خود تلقی می کند و ممکن است که عکس العمل شدید نشان دهد، و یک وقت حدود و مرزهایی است که یک خیرخواه برای یک انسان تعیین می کند. مثال روشنش حدود و مرزهایی است که پزشک برای بیمار تعیین می کند. پزشک هم وقتی که بیماری را به او ارجاع کنند و بیماری او را تشخیص بدهد، ناچار دستورالعملی برای این بیمار تعیین می کند که مثلا از چه چیزهایی پرهیز کند و چه دستورهای غذایی یا دوایی و در بعضی از بیماریها دواهای مالیدنی و ماساژها را به کار ببندد. این هم باز حدود و مرزهایی است که یک طبیب برای مریض معین می کند. ولی تفاوتش با آن حدود و مرزهایی که یک نفر قلدر و زورمند معین می کند این است که مرزهایی که آن زورمند معین کرده است اگر انسان آن مرزها را بشکند خود شکستن مرز به ضرر شخص نیست، بلکه فی حد ذاته ممکن است به نفعش باشد، آنچه که به ضرر اوست عکس العملی است که آن زورمند نشان می دهد. ولی در مورد دوم، خود شکستن مرز قدم بر زیان خود برداشتن است و آن که مرزها را تعیین کرده او هیچ عکس العملی نشان نمی دهد، یعنی اگر کسی به دستورهای طبیب عمل نکرد، طبیب به او کاری ندارد و نمی گوید چون تو به حرف من گوش نکردی چنین، می گوید: میل خودت، من به مصلحت خودت گفتم، مصلحت تو این است، تو اگر این مرزها را بشکنی به خود ظلم کرده ای. این، نوع دیگری از مرز شکستن است. اشعاری است از مولوی:
گر شود بیمار دشمن با طبیب *** ور شود کودک مخالف با ادیب *** در حقیقت دشمن جان خود است
حال اینجا که قرآن می فرماید: «تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه» (طلاق/آیه 1)؛ «اینهاست مرزهای الهی، و هر کسی که این مرزها را بشکند به خود ستم کرده است». اشاره به این مطلب است که شکستن مرزهای الهی از نوع دوم شکستن مرز است، یعنی اقدام مستقیم به زیان خود است. خداوند متعال که مقرراتی برای مردم برقرار کرده است، این مقررات به سود خدا نیست. خدا بی نیاز مطلق است. نه رعایت کردن این مقررات سودی برای خدا دارد و نه شکستن این مقررات زیانی برای خدا دارد، بلکه رعایت اینها سود برای شما دارد و شکستن اینها هم زیان برای شما دارد، یعنی این یک واقعیتی است در متن زندگی انسان که خداوند به موجب اینکه این واقعیت مکشوف است آن را برای شما بیان می کند، درست مثل همان حالت طبیعی. این است که به این تعبیر می فرماید که «تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه»، اینهاست مرزهای الهی، و هر کسی که این مرزها را بشکند به خود ستم کرده است، یعنی خیال نکنید مرزهایی است به نفع خدا، مرزهایی است به نفع خود شما.