مقایسه قوانین و مجازاتها در متون دینی بودایی و اسلام
فارسی 5219 نمایش |1- قوانین و مجازات ها در متون دینی بودایی
الف. مقصود از قانون در متون دینی بودایی
کلمه سانسکریت دارما (یا داما در پالی) برای هندوان و بودائیان حائز اهمیت است. این کلمه را می توان به قانون، حقیقت، آموزش و یا عدالت ترجمه کرد. قانون، در والاترین شکل خود، حقیقت غایی اشیاء، آنچنان که هست، و نیز نحوه به عمل درآوردن این آرمان را تبیین می کند. در عین حال دارما مبین تعهدات فرد است با توجه به جایگاه او در جامعه و مرحله ای از زندگی که در آن قرار دارد. در این معنا، دارما یک شیوه زندگی است؛ نام دیگر تعالیم بودا، بودا دارما ست. نخستین موعظه بودا، "به گردش درآوردن چرخ قانون"، نام دارد. بدین ترتیب، اندیشه قانون در جامعه، به عنوان یک نیروی مثبت و مقوم، و نه فقط نیروی تحریمی و تنبیهی، طرح می گردد. به اعتقاد بودائیان، حاکم خوب قانون را به معنای آرمان غایی زندگی، اقامه می کند. حاکم، یا حتی حکومت، دارماراجا، یعنی پادشاه عادل، خوانده می شود. آشوکا، با این روحیه فرمانهای خود را تنظیم می کرد، و وزیران دارما را منصوب می نمود تا آنها را برای مردم بخوانند. در یکی از این فرمانها آمده است: "اینک آشوکا به شما می آموزد که ارزش و قداست حیات را محترم شمارید، از کشتن جانوران و از بدرفتاری با موجودات زنده خودداری کنید، در روابط انسانی مهربان باشید، و مادر، پدر، سالمندان، فقرا، بیچارگان، بردگان و خدمتکاران را احترام نمایید." همچنین قانون می کوشد تا ارزش صدمه نزدن را با تحریم قتل، ارزش خودداری از گرفتن آنچه را که داده نشده با مجازات سرقت، و ارزش احتراز از دروغ را با مجازات شهادت دروغ حفظ نماید. اما برای بودائیان، همواره میان این اصول و قوانین کشور محل زندگی که اولی داوطلبانه پذیرفته شده و تبعات آن بر پایه انگیزه استوار است و بر مبنایی کارمایی عمل می کند، و دومی، که درصورت سرپیچی از قوانین، تهدید به مجازات نموده است تنش هایی پیش می آید. بودائیان، گفته منفعت گرایانه هلوتیوس را، در مقایسه با آرمانهای مذکور در کلمه دارما، تلقی وهن آوری از مقصود قانون محسوب می دارند: "تمام هنر قانونگذاری آن است که با توسل به حب نفس، انسان را مجبور سازند که که در همه حال نسبت به دیگران به عدل رفتار کند". علاوه بر آنکه برای بودائیان، حب نفس انگیزه نامناسبی است، این اندیشه که خو گرفتن می تواند انسانیت را تغییر دهد، نیز اندیشه بیگانه ای است. این ذهن و قلب است که محتاج تغییر است: "همه اشیاء نتیجه فکری است که در ذهن ماست، پرورش یافته افکار ماست، و از افکار ما ساخته شده است".
ب. فطرت انسان و گناه و جرم در متون دینی بودایی
به صراحت گفته شده که در بودائیسم هیچ "گناهی" آن گونه که در بعض ادیان از گناه برداشت می شود وجود ندارد. ریشه شر، جهل و رأی ناصواب است. اگر مفهوم تلویحی گناه در ادیان دیگر سرپیچی از امر خدا و یا پشت کردن به او باشد، مسلما در بودائیسم گناه وجود ندارد، زیرا در بودائیسم اندیشه واقعیت غایی فراشخصی است، و اندیشه یک خالق شخصی، که خواستار اطاعت باشد، وجود ندارد. در بودائیسم، مسأله بنیادین اویجا (یا جهل)، رأی ناصواب و فقد عقل است. اینها (همانند گناه جبلی در مسیحیت) فطرت انسان را معیوب نمی سازد، بلکه، چون ابری که ماه را می پوشاند، تنها ذهن منور را مکدر می سازد. یک اندیشه اساسی دیگر در بودائیسم، اندیشه تانا است، که معنای تحت اللفظی آن "تشنگی" است، اما با کلماتی چون اشتیاق، طمع، هوس و یا حتی حرص، می توان آن را روشن تر توضیح داد. این صفت نیز، چون جهل، یکی از سه مفسده اصلی است (یعنی لبا، دوسا و اویجا)، که در مرکز چرخ حیات و به دور لبه آن تصویر شده است. تانا همچنین دومین حقیقت از چهار حقیقت والاست، و گفته می شود علت دوکا (یعنی رنج) است. در ادامهء این بحث، به چهار حقیقت والا و مرکزیت دوکا در آن، باز خواهیم گشت. در بودائیسم گناه یا اعمال ناصواب با کلمه پاپ بیان می گردد، که می توان آن را به شر یا عیب ترجمه کرد. متضاد عیب، پونا است، که خوب یا مستحسن است. نقض اصولی که انسان برعهده می گیرد، یک عیب است. عیب متضمن صدمه به روابط خود با دیگران و تولید کارمای بد است. نحوه دیگر بیان این طیف اندیشه ها آن است که از آنچه از نظر کارمایی مضر یا مفید است، سخن به میان آوریم. و این چیزی است که موجب تولد دوبارهء خوب یا بد می شود. حرص، تنفر و فریب، سه علت شر، که پیشتر شرح دادیم، موجب می شود که مضر ریشه کرده و جوانهء بد در آینده ظاهر گردد. کارما بر پایه کردار، گفتار و پندار شکل می گیرد. اما پندار و انگیزه ها بخصوص اهمیت دارند: "انسان باید به سوی پونا (خیر) بشتابد، و اندیشه خود را از پاپ (شر) برحذر دارد." در پایان، پاپ (شر) مانند تانا (آرزوها) موجب رنج می شود: "اگر انسان مرتکب پاپ (گناهی) شود، باید که بدان دل نبندد. انباشت پاپ موجب دوکا (رنج) است. "ملفورد اسپیرو، مردم شناس اجتماعی، دوکا (رنج) را اندیشه بنیادین در بودائیسم تلقی می کند: "دغدغه اصلی بودائیسم گناه نیست، رنج است... زیرا در بودائیسم رنج عنصر گریز ناپذیر هستی است، و رستگاری در نجات از رنج است. پیام بودا: "رنج و نجات از رنج" است. تأکید بر رنج در بنیادین ترین طرح بودائیسم، یعنی چهار حقیقت والا، به چشم می خورد. بودا به مثابه پزشکی است که وضعیت انسان را توصیف می کند، علت آن را می بیند، بیمار را از قابل علاج بودن بیماری مطمئن می سازد، و دارو را تجویز می کند. این مراحل عبارتند از:
1- زندگی سراسر دوکا، رنج است.
2- علت رنج، تانا، "تشنگی" است، که به عنوان اشتیاق، حرص و هوس تلقی می شود.
3- رنج را می توان متوقف ساخت (نیروانا).
4- راه متوقف کردن آن، پیروی از ماگا، یعنی طریق، در هشت مرحله است (طریق هشت گانه والا).
پ. مجازات ها در متون دینی بودایی
بودائیسم، همانند همه ادیان، به پیروان خود تعلیم می دهد، و آنها این تعالیم را در سطوح مختلفی به کار می بندند. از یک منظر غایی، بودائیان بر این باورند که زندگی ما جزئی از یک کل، یا مرحله ای از سریان و سلسلهء هستی است، که از صرف یک تولد و مرگ فراتر می رود، و موجودات عادی از تولد گذشته خود یا مراحلی که متعاقبا در پیش دارند، آگاه نیستند. در نهایت، همهء موجودات به نیروانا، یا تنویر، واصل می شوند، و رشد آنان را به سوی آن نهایت، و سرنوشت آنان را در آن طریق دارمای آنان تعیین می کند. اندیشه کارما به ما می آموزد که "آنچه را که می کاری، درو می کنی"، و اینکه "درو می کنی آنچه را که می کاری." هیچ کردار، گفتار یا پنداری از نظر معنوی تلف نمی شود. هر نیت خوب، در مرحله ای از توالی طولانی تولدها و مرگها ثمره خوب دارد، که موجب تنویر می گردد. کارمای بد ممکن است موجب تولدی دوباره در دوزخ گردد، اما هیچیک از این حالات همیشگی نیست. لینگ درباره این منظر غایی و قانون کارما چنین می نویسد: «این نکته قابل ملاحظه است که در اخلاق اجتماعی بودائیسم هیچ حمایتی از "کیفر" یا دیدگاه کیفری وجود ندارد؛ هیچ قطع دست سارق، اعدام یا جرم زانیه، یا محبس جزایی وجود ندارد. این نبود حمایت از قوانین تنبیهی، با توجه به تحلیل بودائیسم از وضعیت انسان، قابل درک است، که تنها مجازات مؤثر کیفری است که دیر یا زود بر خود اعمال می کنیم». اما در سطح حیات عادی و سازمان اجتماعی، بودائیان با نظامهایی از پاداش و کیفر به خاطر اعمال خوب و بد سرو کار دارند. کشورهای بودائی هم قوانینی برای مجازات ارتکاب جرایم دارند. در این میان، حادترین موضوع، همواره مسأله اعدام است، یعنی گرفتن جان یک انسان به خاطر ارتکاب جرمی چون قتل. بودائیان درباره مقتضی یا مفید بودن آن از نظر جلوگیری از تکرار جرم، این گونه استدلال می کنند: اول، این خوف وجود دارد که اعدام، بدون تحقق نقش پیشگیرانه خود، موجب خشونت بیشتر و قتل های دیگری گردد. باید اذعان نمود که در آن صورت این تصمیم باید بر سطح توسعه آن جامعه خاص متکی باشد، و اینکه آموزش برای کمک به ارتقاء معنوی جوامع ضروری است. بعض بودائیان بدیل هایی را برای مجازات اعدام پیشنهاد می کنند، مانند تبعید به جزایری که به شکل زندان در آمده است. برخی پیشنهاد می کنند که این مجازات به مثابه تهدیدی در کتابهای قانون گنجانده شود، اما حتی المقدور هیچ گاه به اجرا در نیاید. گروهی از بودائیان نیز این نکته متقن را مطرح می سازند که کل مفهوم عقوبت با تعالیم بودایی متا (شقفت) و کارونا (رحمت) تناقض دارد. بعضی بودائیان می گویند که اعدام را هرگز نمی توان تأیید نمود، زیرا هیچ چیز نمی تواند گرفتن جان را معذور دارد.
ت. ظالم و مظلوم در متون دینی بودایی
آنکه مظلوم است چه در نتیجه عملکرد یک فرد یا یک نظام اجتماعی می تواند به طرق مختلف واکنش نشان دهد. دراین شرایط، لازم است فرد بودایی صفات آرمانی شخصی را با دقت بیشتری رعایت کند. بسیاری از داستانهای جاتاکا برای نشان دادن صبر زیاد و ظلم و رنجی که بی گناه تحمل می کند، بیان شده است. صبر یک فضیلت منفی نیست، بلکه پذیرش مثبت و فعال همه تلویحات یک وضعیت است. بودائیان می کوشند عواطف منفی را شناسایی کنند؛ سپس آنها را به حال خود رها می کنند تا پراکنده شوند. وابسته ماندن به آنها تأثیرات زیانباری برای همه داد و موجب فشار، تنش و برخورد بیشتر خواهد شد. آگاهی از این حقیقت که محبت، و نه نفرت، می تواند بر نفرت فائق آید، و صبر، دو مقوله تفکیک ناپذیرند. دوستی یا شفقت (متا)، حتی نسبت به دشمن، بخشی از روش مراقبه خاص است، که متضمن صبر مستمر و ضبط نفس است. بودا به ما می آموزد که در کف نفس، دقیق یا بهتر بگوییم، سخت گیر باشیم، اما در عین حال باید در بخشش صدمات متحمل باشیم. کف دقیق نفس و تحمل دیگران دو فضیلت برجسته اند. در ضبط نفس خود دقیق باش، اما نسبت به دیگران، نیکخواه، آزادمنش و متحمل باش. صبر، درجهت حفظ متانت، خدشه ناپذیر است. با قدرت صبر است که می توانیم تحریک، توهین، یا صدماتی را که در زندگی روزمره با آن روبرو می شویم، ببخشیم. در داماپادا آمده که شخص روحانی کسی است که "اگر چه گناهی مرتکب نشده، ولی با شیکبایی نکوهش، رفتار بد و حبس را تحمل می کند؛ او کسی است که به جای نیرو تحمل و به جای ارتش قدرت دارد." همه این دیدگاهها مبتنی بر اعتماد بر تأثیر نیروی معنوی و قانون کارماست، که به ما می آموزد هیچ چیز هیچگاه هدر نمی شود، و اینکه نیت خوب، در قلب، همواره ثمرهء خوب، و نیت بد، ثمره بد در پی خواهد داشت. بودائیان در مقابل کسی که چیزی را از آنها سرقت کرده و یا با آنها نامهربان است، به این حقیقت می اندیشند که انسانها در زندگی فرصت ها و توانایی های مختلفی دارند، و با رحمت و استفاده از روشهای حاذقانه به این گونه کسان کمک می کنند تا کارمای خود را بهبود بخشند. کسی که مرتکب خطایی گشته، همواره می تواند عمل خود را تغییر دهد، و با استغفار و جبران هر خسارت عملی که وارد ساخته، تغییری در قلب خود به وجود بیاورد. بودائیان اطمینان دارند که تقدیر و فطرت حقیقی موجودات، تنویر است. تحمل محدودیت های دیگران، و حتی محدودیتهای خود، با معیارهای والای اخلاقی و تأکید بر نیاز به تلاشهای فراوان فردی برای تغییر وضعیت شخص از تنویر نایافته به تنویر یافته، تلفیق می شود.
2- قوانین و مجازات ها در متون دینی اسلام
الف: مقصود از قانون در متون دینی اسلام
در خصوص رابطه میان ایمان و تقوی باید خاطرنشان نمود که هیچ یک ایستا نیست؛ هر دو به ظرفیت روحی مسلمان برای جذب آنها به منظور شکل دهی شخصیت خود، بستگی دارد. در این فرایند انجذاب، باید تاثیرات جامعه اسلامی یا غیر آن در سطحی وسیع تر، مدنظر قرار گیرد. حل مساله دیر پای تنش میان فرد و جامعه را شریعت بر عهده دارد، که هدف آن عدل است. عدل کلمه ای فراگیر است و می تواند همه فضایل و رفتارهای خوب را شامل باشد. اما دین اسلام خواستار رفتاری صمیمانه تر و انسانی تر است، مانند انجام اعمال خوب حتی در مواردی که اجرا عدالت موکدا تکلیف شده است، مثل تلافی بدی با خوبی. شریعت در لغت به معنی «راهی به سوی آب» سرچشمه حیات است و از آن راهی به سوی خدا، راهی که خدا خود پیش پای ما نهاده است، مستفاد می شود، و آن راهی است که کلیت زندگی بشر را در برمی گیرد. از نظر مسلمان، شریعت، در همه زمان ها، و در همه اوضاع و احوال همچنان معتبر است. شرایط انسان در رابطه با شریعت و نه بر عکس باید تغییر یابد. این بدان معنی نیست که عقل بشر را جای در شریعت نیست؛ برعکس، عقل بشر برای دریافت و تفسیر هدایت الهی در اوضاع جدید یا شرایط تغییر یافته و اعمال آن در وضعیت موجود حیات بشر ضروری است. برای کمک به تنظیم قوانین و مقررات و قواعد لازم برای اجرای احکام و اصول اساسی و نیز وضع قانون در حوزه های وسیعی که در قرآن و سنت به سکوت برگزار گردیده، عقل نقشی حیاتی دارد، انجام فرایند دریافت، تفسیر و اجراء از طریق اجتهاد، شورا و اجماع، توسط قاضی، یعنی کسی که در وضع و درک قانون آموزش دیده، انجام می گیرد.
دو منبع اصلی استخراج قوانین اسلامی قرآن و سنت است. قوانین اسلامی اعمال قلب و فکر انسان را به پنج طبقه تقسیم می کنند: 1- حرام، عملی که صریحا تحریم شده است؛ 2- واجب (یا فرض) عملی که صریحا به آن امر شده است؛ 3- مکروه، عملی که تحریم نشده اما ناپسند تلقی شده، و بنابراین در شرایط معین مجاز است؛ 4- مندوب، عملی که به انجام آن توصیه شده اما امر نشده، و بنابراین، تکلیفی به انجام آن وجود ندارد؛ و 5- مباح، عملی که هیچ حکم یا نظری در مورد آن نیامده، و بنابراین با سکوت مجاز شمرده شده است. این اصل حقوقی اسلامی است که هیچ انسانی چنین اختیاری ندارد که آنچه را خدا و رسول تحریم نکرده اند، تحریم نماید. هرگاه ادعا شود که چیزی واجب یا حرام است، مسلمان حق دارد که اساس این حکم را در قرآن و سنت طلب کند. در عین حال، اگرچه قرآن این اصل را مقرر داشته که کلیه امور مسلمانان باید از طریق شورا حل و فصل گردد، ولی نحوه انجام مشاوره و اجماعی را که از آن حاصل می گردد، به تصمیم مسلمانان، که در هر عصر و زمان به تناسب اوضاع و احوال آنان اخذ می گردد، واگذاشته است. مثالی از این نوع، مشکلات مسلمانان در جامعه غیر دینی بریتانیا است، که در آن هیچ تسهیلاتی برای انجام فرایض دینی، مانند پنج نوبت نماز روزانه و نماز جمعه، فراهم نشده است. (ادامه دارد ...).
منـابـع
پکی مورگان- اخلاق در شش دین جهان، بخش بودائیسم- بخش اسلام نوشته معشوق ابن علی- ترجمه محمد حسین وقار- انتشارات اطلاعات- صفحه 185-178 و صفحه 450-444
حسین ابراهیم پور لیالستانی- ماهنامه معرفت- شماره 106- مقاله اهداف مجازات در دو رویکرد حقوق جزا و آموزه های دینی
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها