بیانیه ونکوور درباره بقاء در قرن 21
فارسی 2446 نمایش |بقای سیاره زمین به صورت نگرانی جدی و فوری درآمده است شرایط کنونی ایجاب می نماید که در تمام بخشها (علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) اقدامات فوری صورت گیرد، این شرایط هم چنین توجه بیشتری را از جانب تمام افراد بشر اقتضاء می نماید، ما باید همراه تمامی مردم روی کره زمین، انگیزه مشترکی بر علیه دشمن مشترک بیاییم. هر اقدامی که تعادل محیط ما را تهدید کند، یا از میراث ما برای نسلهای آینده بکاهد، دشمن مشترک ماست. امروز این انگیزه به هدف اعلامیه ونکوور در مورد بقاء تبدیل شده است.
1- بشر در مقابل مساله بقاء
سیاره ما بی ثبات است، موتور سوزانی است و پیوسته در حال دگرگونی. در حدود چهار میلیارد سال پیش، زندگی بر سطح کره زمین آغاز گردید و در محیط آن که در معرض دگرگونی های ناگهانی و غیر قابل پیش بینی قرار دارد، رشد یافت. کشف انرژی رایگان موجود در زغال سنگ و نفت (سوخت سنگواره ای) در بیش از 200 سال پیش انسان را قادر نمود که بر کل سطح سیاره سیطره یابد. در مدت زمانی چنان کوتاه که در باور نمی گنجد نوع بشر تقریبا مهمترین عامل ایجاد دگرگونی های بدون برنامه ریزی و بی فکرانه در سطح قاره بوده است. سلطه بشر بر طبیعت در طول تاریخ عواقبی سخت و بی مانند برای نوع بشر به ارمغان آورده است: افزایش سریع رشد جمعیت در 150 سال اخیر از 1 میلیارد تا 5 میلیارد، که این رشد در دوره 30-40 ساله اخیر دو برابر بوده است.
به همین نسبت افزایش استفاده از زغال سنگ و نفت موجب آلودگی سیاره، آلودگی هوا و تغییر سطح دریا شده است.
نابودی سریع محیط طبیعی زیست که در ضمن موجب بلیه عظیم و جبران ناپذیر نابودی کامل کره مسکون، یعنی سیستم حیاتی طبیعت خواهد شد.
هدر دادن بی رویه منابع مادی و نبوغ بشر در راه جنگ و تهیه تدارکات برای جنگ.
و نظام های سیاسی و اقتصادی که تنها به منافع کوتاه مدت می اندیشند و هزینه واقعی تولید محصول را در نظر نمی گیرند به خیال آنکه منابع سیاره پایان ناپذیرند، به خود اجازه می دهند این چنین در طبیعت دخل و تصرف نمایند.
وضعیتی که انسان درگیر آن است از بین رفتن تعادل میان نوع بشر و حیات دیگر موجودات زنده ساکن کره زمین است. به عکس درست در این زمان که ما در آستانه نابودی اکوسیستم و تنزل کیفیت زندگی بشر قرار داریم، دانش و علوم در موقعیتی هستند که قادرند خلاقیت انسانی و نیز تکنولوژی مورد نیاز برای جبران این وضعیت را فراهم آورند و هماهنگی میان انسان و طبیعت را بازیابند. تنها چیزی که فقدان آن محسوس است، اراده اجتماعی و سیاسی است.
2- ریشه های مساله
منشاء وضع ناگوار کنونی ما اساس پیشرفت برخی از زمینه های علوم است که عمدتا در شروع این قرن به طور کامل رشد یافته بودند. این پیشرفت ها که به شکل ریاضی در نقشه صنعتی قدیمی جهان نشان داده شده اند به انسان نیروی غلبه بر طبیعت را عطاء کردند که تا همین اواخر رفاه مادی روزافزون و ظاهرا بی پایانی را به بشر ارزانی می داشت. انسان با سوء استفاده از این نیرو خواست تا ارزش هایش را در جهت تحقق کامل امکانات مادی حاصل از پیشرفت های علمی به کارگیرد.از طرفی ارزش های مربوط به ابعاد انسانی که اساس فرهنگ های پیشین بودند، سرکوب شدند. سلب مفهوم انسانیت که حذف و نادیده گرفتن سایر ابعاد انسان است دقیقا در راستای دید علمیی است که نسبت به جهان و انسان وجود دارد. از این دیدگاه جهان به صورت ماشین و انسان تنها به صورت ماشین و انسان تنها به صورت چرخ دندانه آن نگریسته می شود.
شناخت انسان (نسبت به خود) عامل تعیین کننده اساسی ارزش های او است. این ادراک، مفهوم خود را در ارزیابی منافع شخص تعیین می کند. بنابراین فقر ایدئولوژیکی همراه با نگرش انسان به خود به عنوان چرخ دندانه ماشین موجب کاهش ارزش ها می شود. با این حال پیشرفت های علمی قرن حاضر نشان دادند که این دیدگاه ماشینی (مکانیکی) نسبت به جهان را نمی توان تنها در زمینه علمی محض نگاه داشت. بنابراین مبنای عقلانی در مورد شناخت ماشینی بشر ارزش خود را از دست داده است.
3- دیدگاهی دیگر
در علوم معاصر تصویر صنعتی خشک و بی انعطاف از جهان جای خود را به مفاهیمی داده است که جهان را متشکل از داده های خلاق دایمی تصویر می کند که هیچ قانون مکانیکی قادر نیست آن را به زور متوقف نماید. به این ترتیب انسان خود به صورت وجهی از این انگیزش خلاق درآمده چنان به کمال با کل جهان در ارتباط است که در چارچوب صنعتی پیشین قابل بیان نبود. در نتیجه خود آدمی از حالت چرخ دندانه بی اراده یک ماشین عظیم فراتر رفته به وجهی از انگیزه خلاقه آزاد بدل می شود که بی واسطه و اساسا به جهان به صورت یک کل واحد پیوند می خورد.
بر همین اساس ارزش های انسانی در این دیدگاه جدید علمی به ارزش هایی بسط می یابد که با ارزش های پذیرفته شده در فرهنگ های پیشین سازگاری دارند. ما در چارچوب پندارهای مشترک انسانها که در سایه پیشرفت های علمی و فرهنگی اخیر حاصل شده است می توانیم آینده ای را تصور کنیم که در آن انسان خواهد توانست زندگیی با عظمت هماهنگ با محیط زیست خود داشته باشد.
نوع بشر حداکثر بهره گیری را از جهان خارج می نماید و از ظرفیت زندگی در محیط متحول فرهنگی- اجتماعی نیز به حد اعلا استفاده می برد. بینش رو به رشد بشر در زمینه علوم دلالت بر این امر دارد که انسان می تواند ایمان گمشده و تجربیات معنوی خود را دوباره به دست آورد. بحران کنونی که در نتیجه تصرف سیاره از سوی بشر به وجود آمده است برای تدارک فردا و فرداهای دیگر به دیدگاه های جدیدی که ریشه در فرهنگ های مختلف دارند نیاز دارد:
درک عالم لایتناهی به هم پیوسته ای که آهنگ حیات را تکرار می کند به بشر اجازه خواهد داد که دوباره با طبیعت یکی شود و ارتباط خود را در فضا و زمان با کل حیات و جهان ماده درک کند.
تشخیص اینکه یک موجود انسانی وجهی از پروسه سازنده ای است که به جهان شکل می دهد دید بشر را نسبت به خود بسط می دهد و او را قادر می سازد که خودخواهی را که سبب اصلی ناهماهنگی (ناسازگاری) میان افراد بشر و میان انسان و طبیعت است کنار گذارد.
پراکندگی و تجزیه وحدت میان جسم- ذهن- روح ناشی از تاکید زیاد و بیش از حد بر یکی از این سه عنصر است از میان برداشتن این پراکندگی به بشر امکان می دهد که بازتاب منظومه کیهانی و قانون عالی وحدت بخش آن را در درون خود بیابد.
چنین دیدگاه هایی پندار بشر را در مورد طبیعت تغییر می دهند و او را به دگرگون سازی ریشه ای الگوهای توسعه یعنی ریشه کن کردن بیسوادی جهل و بدبختی پایان مسابقه تسلیحاتی ارائه پروسه های یادگیری و نظام های آموزشی و ایده های جدید؛ اجرای شیوه های توزیع مناسب تر جهت تامین برابری اجتماعی؛ طرح نوینی برای زندگی بر پایه کاهش ضایعات و هدر دادن منابع توجه به حفظ تنوع موجودات زنده اختلافات اقتصادی- اجتماعی، و بعد فرهنگی که ورای مفاهیم کهنه و پوسیده قدرت است فرا می خوانند.
برای نیل به این اهداف استفاده از علوم و تکنولوژی ضروری است و این روند زمانی نتیجه مطلوب خواهد داد که علم و فرهنگ دست به دست هم داده به درک هرچه بهتر این اهداف و طرح ریزی روش واحدی برای فایق آمدن بر چند پارچگی (که به نابودی ارتباطات فرهنگی انجامیده است) کمک کنند. اگر ما نتوانیم علوم و تکنولوژی را دوباره به سمت نیازهای اساسی سوق دهیم پیشرفت های کنونی در زمینه انفورماتیک (اندوخته دانش)؛ تکنولوژی زیست (حق بهره مندی از اشکال زندگی)؛ و مهندسی ژنتیک (طراحی ژن انسانی) به نتایج زیانبار غیر قابل جبرانی برای آینده بشر منتهی خواهند شد.
مهلت کم است (هر گونه تعلل و تاخیری در برقراری صلح اقتصادی) فرهنگی در جهان ما را ناگزیر می سازد که بهای سنگین تری برای بقاء بپردازیم. ما باید چند مذهبی بودن جهان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم، هم چنین باید نیاز به نوعی آزادی بیان را که مذاهب را قادر می سازد که علیرغم اختلافاتشان با یکدیگر همکاری داشته باشند قبول مسئوولیت بشر حقوق بشر و شان انسان را بالنده سازیم. این است میراث مشترک بشریت که از درک ما نسبت به اهمیت فوق العاده وجود انسان و وجدان بیدار نویافته جهان سرچشمه می گیرد.
منـابـع
پیام خرد- محمدتقی جعفری- صفحه 71-75
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها