سخنرانى تاریخى حضرت زهرا (س) در مسجد
English فارسی 8490 نمایش | پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفت و اولین خلیفه پس از وى با مشورت و صلاح دید اطرافیان تصمیم گرفت فدک، قریه آباد و پر محصول را از حضرت زهرا (س) بگیرد تا به گفته خودشان آن را در راه تأمین مخارج جنگ مصرف کنند زیرا پیامبر اکرم (ص) تا آخرین لحظه حیات بر اعزام لشکریان به سرحدات اصرار داشته و علاوه بر آن، گروه هایى از داخل نیز سر به شورش برداشته اند و باید هزینه این لشکریان فراهم شود و فدک مال چشمگیرى براى این اهداف است. اما در واقع و در باطن امر هدف آنان خالى کردن دست حضرت زهرا (س) و حضرت على (ع) از مال و اموال دنیایى بود تا با فقر مالى کاملا خلع سلاح شوند و هیچ خطرى براى حکومت نوپاى آنان نداشته باشند و حکومت بتواند با صبر و تأمل پایه هاى خود را مستحکم کند. مردم نیز، خبر از باطن امور ندارند و آنچه را که در ظاهر مى بینند، حکومت نوبنیادى است که با مشکلات بسیارى مواجه است و نیاز به کمک مالى دارد و از طرفى خانواده کوچک حضرت زهرا (س) و حضرت على (ع) را خانواده اى زاهد، کم هزینه و پرتلاش مى بینند که نه تنها نیازى به مال دنیا و پر کردن جیب ندارند که کاملا از آن بیزار بوده اند.
حضرت زهرا (س) در بین توده مردم از خانواده اى است که بیشترین فداکارى را در راه اسلام کرده اند و طبعا مردم انتظار دارند که باز همان فداکاری ها را و بیشتر از آن را انجام دهند و نه تنها از حکومت نوپاى اسلام مالى طلب نکنند بلکه اموال خود را همچون گذشته و حتى بیشتر از آن در اختیار حکومت اسلامى قرار دهند و خلیفه را به جهت حفظ نظام اسلامى از انحطاط و هجوم دولتهاى مستکبر و پرتوان به مدینه را یارى دهند، در چنین جوى اگر او بخواهد انحرافات را بیان کند، گوش شنوایى وجود ندارد و سخنان او را بر امور دیگرى حمل مى کنند. خصوصا اگر وسایل تبلیغاتى در اختیار طرف مقابل باشد، در چنین جوى بیان انحرافات خلیفه از مسیر اسلام بسیار سخت است و با شدیدترین وجه پاسخ داده مى شود و مردم نه تنها مسیر حکومت و خلافت را منحرف شده تشخیص نمى دهند بلکه مخالفت با خلیفه را انحراف از خط صحیح و ناشى از درک نکردن اوضاع و شرایط جدید و توجه نداشتن به توطئه هاى روم و ایران و تازه مسلمانان منتظر فرصت، و منافقان داخلى، مى دانند. به همین جهت حضرت زهرا (س) که مى خواهد جوشکنى کند اول باید مقام علمى، ادراکى، عقل و درایت، تسلط کامل خویش بر احساسات خود را بر همگان ثابت کند. شرایط موجود و شرایط گذشته را با عقل و درایت براى مردم بیان کند تا به نا آگاهى از شرایط متهم نشود. توحید و نبوت و ... را توضیح دهد و هدف را بیان کند تا دنیا خواه معرفى نشود و در ضمن این امور انحرافات خلیفه را مطرح کند و بر انحرافى بودن آنها اصرار بورزد تا مردم متوجه انحراف بشوند. لذا کیفیت به مسجد رفتنش به گونه خاص بود. طرز لباس پوشیدن، طرز ورود، گریه و ناله اش، و نحوه خطبه اش، همه و همه خاص بود تا بتواند با یک خطبه به هدف والایى که در نظر داشت برسد. اگرچه در آن زمان به آن اهداف نایل نشد ولى با مرور زمان حقانیت زهرا (س) و انحرافات آنان روشن شد.
چگونگى راه رفتن حضرت زهرا (ع)
او چنان با ابهت راه رفت که گفتند: «ما تخرم مشیتها مشیة رسول الله؛ راه رفتن او از راه رفتن رسول خدا هیچ کم نداشت». گویى پیامبر اکرم (ص) است که چنان باوقار، بدون اضطراب، بااطمینان و آرام گام برمى دارد. وقتى بر ابوبکر وارد شد که او در جمع مهاجران و انصار و سایر مسلمانان قرار گرفته بود، حضرت زهرا (ع) به صورت فردى و تکى وارد نشد تا حکایت از عاطفى بودن و احساساتى بودن حرکت وى کند بلکه «فى حفدتها و نساء قومها». در میان جماعتى از یاران و اعوان و خویشان خود وارد مسجد شد، و با لباسى بلند که تا روى پایش را گرفته بود به طورى که هنگام راه رفتن گاهى پایش را روى لباسش مى گذاشت (تطأ ذیولها). این گونه راه رفتن بیشتر براى این بود که نشان دهد حرکتش و ورودش به مسجد ناشى از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست بلکه حرکتى است از روى شعور و آگاهى بر اساس تصمیم قبلى و براى بیان هدفى بسیار مهم. طبعا مردم داغدار و عزادار وقتى زهرا (س) و گروه زنان را دیدند که به مسجد مى آیند براى آنان مکانى را اختصاص دادند و پرده اى کشیدند تا آنان نیز به نوبه خود براى پیامبر (ص) عزادارى کنند: «فضربت بینها و بینهم ریطة بیضاء»، «پرده اى سفید براى آنان زده شد». ولى در ذهن مسلمانان پرسشى خلجان کرد که این وقت چه وقت آمدن زهرا (س) به مسجد است؟ آیا مصیبت فوت پدر او را به مسجد کشانده است؟ آیا خاطره و سخنى از پدرش را به یاد آورده است؟ چرا او آرام و بى سر و صدا و حتى بدون گریه و احساسات شدید که با تمامى زنان همراه است بلکه همراه با آرامش کامل و وقار وارد شد؟ چرا چنین باوقار همانند پدر بزرگوارش گام برداشت؟
گریه و سکوت حضرت زهرا (س)
پس از زدن پرده و نشستن حضرت زهرا (س) یک مرتبه سکوت را شکست و ناله اى جانسوز سر داد که یک مرتبه همه مسجد به گریه در آمدند: «انت انة اجهش لها القوم بالبکاء». مجلس منقلب شد و همه گریه سر دادند. سپس مهلت داد تا همهمه ها تمام شد و فریاد مردم ساکت شد و سپس شروع به خطبه کرد. «ثم امهلت طویلا حتى سکنوا من فورتهم ثم قالت». نکته مهم این است که بدانیم چرا حضرت در هنگام آمدن به مسجد گریه نکرد؟ چرا هنگام زدن پرده آرام بود؟ و چرا پس از آن ناله سوزناک ناگهان آرام شد؟ در حالى که مهاجران و انصار هنوز گریه مى کردند و روشن است که طبیعت زنان رقیق تر است و طبعا باید او بیش از دیگران به گریه ادامه مى داد و چون دختر پیامبر (ص) بود باید گریه اش شدیدتر و بادوام تر از تمامى گریه ها بود اما چرا یک مرتبه گریه را تمام کرد و زمان زیادى منتظر ماند تا دیگران نیز سکوت کنند و از گریه دست بردارند؟ این کارها براى چه بود؟ به نظر مى رسد که حضرت مى خواست با همین راه رفتن به گریه و سکوت به موقع، تسلط خویش را بر احساسات و عواطف خود نشان دهد و بیان کند اگرچه پدرى عظیم الشأن را از دست داده که همه عالم را داغدار کرده است به گونه اى که خود او در جاى دیگر فرموده است: «صبت على الدهر مصائب لو صبت على الایام صرن لیالیا؛ آن قدر مصیبت هاى زیاد و شدیدى روزگار بر من فرود آورد که اگر بر روز این گونه مصیبت وارد مى شد تار مى گشت.» و اگرچه او زن است و براى زن تاب تحمل مشکلات و مصائب مشکل تر است و اگرچه فغان اختیارى نیست ولى او مى خواهد شجاعت، شهامت، تسلط بر خویش را کاملا به نمایش بگذارد و بگوید در حالى که همه مصیبت زده اید، من مى توانم لحظه اى گریان و لحظه اى ساکت باشم، مى توانم با وقار و با ابهت راه روم و مى توانم در اوج گریه همگان آرام گیرم.
فلسفه انتخاب کلماتى خاص و حماسى در ابتداى خطبه اش
آنگاه شروع به خطبه مى کند اما خطبه اى که با ناله و اشک همراه نیست، خطبه اى که با لرزش صدا و اضطراب همراه نیست بلکه کوبنده و محکم است. آهنگ کلمات به کار گرفته شده براى حالات حماسى قرار داده شده است. زیرا معمولا وقتى کسى بخواهد همراه با سوز و گداز خطبه بخواند کلماتى را انتخاب مى کند که به حروف قابل مد مانند «ین» و «اون» ختم شود نظیر «الحمد الله رب العالمین، بارىء الخلائق اجمعین. مالک یوم الدین، مبیر الظالمین» تا اگر صدایش گرفت و گریه گلویش را فشرد با کشیدن حروف مد آن ضعف را جبران کند و باز کسى که نمى داند سرانجام، حالش چگونه خواهد شد باز براى رعایت احتیاط همین گونه کلمات را انتخاب مى کند ولى زهراى مرضیه (س) کلمات دیگرى را انتخاب کرد که کوچکترین لرزش، اضطراب و تغییر حالت کاملا در آن کلمات رخ مى نمود. با صداى رسا گفت: «الحمد لله على ما الهم، و له الشکر على ما انعم، و الثناء بما قدم، من عموم نعمة ابتدأها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن اولاها، جم عن الاحصاء عددها و نأى عن الجزاء امدها و تفاوت عن الإدراک ابدها، و ندبهم لاستزادتها بالشکر لإتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها و ثنى بالندب الى امثالها ...» عمق کلمات و معانى آن را در وقت دیگر باید مورد بررسى قرار داد و مى توان به شرحهاى خطبه آن حضرت مراجعه کرد. فعلا هدف بیان آهنگ کلمات، چینش آنها و حروفى است که کلمات به آنها ختم مى شود که هر خواننده اى مى تواند تمرین کند و با حالت گریه و زارى و فشار گریه بر گلو این کلمات را بخواند تا متوجه شود این کلمات براى آن حالتها نیست و مسلما حضرت زهرا (س) در آن حال که خطبه مى خوانده گریه و زارى نمى کرده، بلکه خطیبى قوى، حماسى و فصیح بوده که کلمات را و فرازها را یکى پس از دیگرى با آهنگى رسا انشا مى کرده است.
اثرپذیرى بزرگان اهل ادب از مقدمه خطبه حضرت زهرا (س)
به زودى سران قوم و اهل علم و فرزانگان و کسانى که در امور اجتماعى و روحى دستى داشتند فهمیدند که او یک شخص معمولى نیست؛ او بانویى داغدار و مصیبت زده نیست که مصیبت فقدان پدر، او را آشفته کرده باشد و نتواند بر خود مسلط باشد و نتواند جلوى گریه خود را بگیرد بلکه آگاهانه کلماتى را انتخاب مى کند که با حالت حرارت و فوران، از وجود انسانى نشأت مى گیرد. و باید سخنان او را سخنان حکیمى فرزانه دانست و به آنها گوش دل سپرد. حضرت زهرا (س) با این حرکات و سکنات و پیمودن این فراز و نشیب ها، در همین مراحل آغازین ثابت کرد که احساسات و عواطف خانوادگى و فامیلى نیست که او را به مسجد کشانده و او را به خطبه خوانى وادار کرده است بلکه مطالب مهم دیگرى در میان است که باید بیان کند. نحوه ورود به مسجد و شروع خطبه و کلمات ابتدایى آنچنان همگان را مجذوب خود ساخت که ابن ابى الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه اش در توضیح نامه 45 حضرت على (ع) به عثمان بن حنیف که حضرت نامى از فدک به میان آورده به نقل قسمت هایى از خطبه حضرت زهرا (س) مى پردازد و قبل از آن حالت ورود و هیأت وارد شدن حضرت زهرا (س) و گریه و سکوت او و اولین کلماتى که زهرا (س) خطبه را با آنها شروع کرد را ذکر مى کند و سپس به کلمات حضرت پیرامون مسأله فدک مى پردازد. از اینکه ابن ابى الحدید به بیان حالت ورود زهرا (س) سکوت و گریه او و جملات اول خطبه آن حضرت مى پردازد معلوم مى شود که این امور در نظر او نیز بسیار مهم بوده است و الا همه این مقدمات را رها مى کرد و همان قسمت مربوط به فدک را نقل مى کرد. از اینجا معلوم مى شود که قصد حضرت زهرا (س) از سکنات و حرکاتش بر بزرگان اهل ادب و فضل مخفى نمانده است اگرچه توده مردم ممکن است در آن لحظات متوجه مقصود آن حضرت نشده باشند. بنابراین حضرت زهرا (س) با گذشت زمان به هدف خود که معرفى جنبه هاى مختلف شخصیت خود و بیان انحراف خلافت بود فائق آمده است.
درصد فرازهاى مختلف در خطبه حضرت زهرا (س)
چون فعلا در صدد شرح خطبه زهرا (س) نیستیم و بیشتر به چرایى و چگونگى انشاء خطبه، دوخته شده است و در، صدد بیان این نکته ایم که حضرت با این خطبه خود را معرفى کرد و علم و درایت و کاردانى خود را به اثبات رسانید و روشن کرد که سخن پیامبر (ص) «فاطمة بضعة منى» یا «فداها ابوها» به خاطر خویشاوندى نسبى نبوده بلکه او گوهرى ناشناخته بوده است که در این خطبه تنها رخى بنموده و این سخنان نمونه و آینه اى براى نمایش پرتویى از انوار او شده است. به همین جهت بیشتر به مسایل جنبى خطبه مى پردازیم و از جمله اینکه این خطبه حدود 120 سطر است که 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر (ص) مى باشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احکام است. در این 10 درصد به حکمت و فلسفه 20 رکن و موضوع اساسى از موضوعات دین اشاره مى کند 10 درصد آن را به کارهاى پیامبر اکرم (ص) اختصاص مى دهد تا بیان کند مردم را از کجا به کجا کشاند و در 5 درصد دیگر فداکاری هاى حضرت على (ع) در عین رفاه طلبى دیگران را گوشزد مى کند که تا اینجا دقیقا خطبه نصف مى شود. از اینجا حضرت شروع مى کند به انحرافات جامعه و بیان توطئه هاى شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات که به زودى گریبانگیر مردم مى شود مى پردازد که باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص مى دهد. سپس به موضوع فدک مى پردازد که با استدلال ها و پنج آیه قرآن که حضرت به آنها تمسک مى کند باز 10 درصد مى شود و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش از فدک به اندازه نصف خطبه او در ثناى خدا و توصیف پیامبر اکرم (ص) بود. شاید حضرت در این انتظار به حق بود که با این مقدار از خطبه خلیفه به اشتباه خویش پى ببرد و خود را از خلافتى که اولین گامهایش بر خطا نهاده شده است و در اولین عمل خطا کرده است، خود را خلع کند و یا مسلمانان به فکر خلع کردن او بیفتند ولى وقتى چنین نشد با سخنانى که خطاب به انصار در حدود سى سطر، گذشته آنان، فداکاریشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان کرد و از آنان خواست که برپا خیزند و از او در برابر ظلمى که بر وى شده است دفاع کنند. اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا (س) حتى سکوت خود را بشکنند و بالاخره نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید. شاید و بلکه حتما بسیارى از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا (س) در مقدار کلمات توجهى نداشتند و این امور را اتفاقى مى دانستند ولى اکنون که نوشته هاى آن سخنان را در جلوى روى خود نگاه مى کنیم به مدیریتى دقیق پى مى بریم که یک چهارم سخنرانى خود را براى دفاع از حق خویش و به استیضاح کشاندن وضع موجود کافى مى دانسته است ولى وقتى خبرى نشد بار دیگر همگان و خصوصا انصار را مورد عتاب قرار مى دهد و تازیانه هاى کلام را بر گرده فکر و اندیشه آنان فرود مى آورد و بیان مى کند که فکر دفاع از حکومت نوپاى اسلام با ظلم بر یک فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمى توان به حکومت اسلامى دلخوش کرد که در آن به یک نفر به اسم زهرا (س) ظلم شده است و سکوت آنان نه براى مصلحت و رضاى خدا، بلکه ناشى از راحت طلبى و فرصت طلبى و طبق تشبیه خود وى، کره و روغن گیرى از شیر است. بله اگر در جامعه به شخصیت معروفى چون حضرت زهرا (س) و على (ع) که مظهر فداکارى، قیام، استقامت و ... هستند ظلم شود مسلم است که به دیگران نیز ستم مى شود و چنین جامعه اى را نمى توان جامعه اى خداپسند و مورد قبول رسول اکرم (ص) دانست.
هدف اصلى در کلام حضرت زهرا (س)
اگرچه کسى به یارى زهرا (س) برنخاست و کلام حق او را یارى نکرد و خلیفه اول با تسلیم ظاهرى گناه را به گردن مسلمانان انداختن و آنان را در کار خود شریک ساخت و با تحلیل و تکریم حضرت زهرا (س) در صدد به سامان کردن اوضاع افتاد ولى آنچه را که باید معلوم مى شد، شد و آنچه از سخنرانى حضرت زهرا (س) به خوبى روشن مى شد این بود که گرفتن فدک از حضرت زهرا (س) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفه اى در چند روز اول حکومت که روزهاى طلایى است و تازه پیامبر (ص) از دنیا رفته و همگان فهمیده اند که مرگ براى همه واقع شدنى است چنین مخالفتى با قرآن بکند و وقتى اولین مظلوم شخصى سرشناس، فداکار و فرزند تنى و واقعى رسول الله (ص) و بلکه یگانه فرزند او باشد چنین حکومتى پس از استقرار و پس از فرو افتادن در مقام و منال نسبت به مردم عادى و مجهول الهویه چه رفتارى خواهد داشت و وقتى آیات محکم و روشن خدا که امهات کتابند اشتباها یا عمدا مورد مخالفت واقع شود دیگر از کتاب خدا چیزى باقى نمى ماند. اگر او عمق کلام حضرت زهرا (س) را درک مى کرد و اخلاص هم داشت فورا از مقام خلافت کناره مى گرفت و افسار خلافت را بر روى خودش مى انداخت و اگر مردم عمق کلام حضرت را درک کرده بودند فورا او را از خلافت عزل مى کردند و حضرت زهرا (س) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتى به منزل برگشت به حضرت على (ع) گفت: «خرجت کاظمة و عدت راغمة؛ در حالى که بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالى که خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم». و در باره برخورد ابوبکر گفت: «لقد اجهد فى خصامى؛ او در دشمنى و خصام با من تمام جهد خود را به کار برد. «و الفیته الد فى کلامى؛ او را در مکالمه اى که با وى داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهاى او از زهرا (س) را جدى گرفت.
سخنان خلیفه در پاسخ به زهرا (س)
«یا بنت رسول الله (ص) لقد کان ابوک بالمؤمنین عطوفا کریما، رؤوفا رحیما، و على الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباک دون النساء، و اخا الفک دون الاخلاء، آثره على کل حمیم و ساعده فى کل امر جسیم، لا یحبکم الا سعید و لا یبغضکم الا شقى بعید، فانتم عترة رسول الله الطیبون، و الخیرة المنتجبون، على الخیر ادلتنا، و الى الجنة مسالکنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فى قولک، سابقة فى وفور عقلک، غیر مردودة عن حقک و لا مصدودة عن صدقک.»؛ «اگرچه در جمله اول تلویحا به حضرت زهرا (س) گوشزد مى کند که پدرت بر کافران سختگیر بود و بر مؤمنان رحیم، بنابراین تو باید با ما رحمت داشته باشى و شمشیر زبانت را علیه کفار به کار برى و با این کلام در صدد بیان دوگانگى سیاست دختر پیامبر (ص) با روش پیامبر اکرم (ص) است ولى سایر کلماتش همه تعریف و تمجید از زهرا است. شما راستگویید، شما راهنماى ما به سوى حق و به سوى بهشتید، وفور عقل شما بر ما پوشیده نیست و ...». در مقابل این سؤال که اگر چنین است چرا حق مرا غصب کرده اید؟ سخنم پیرامون فدک را به هیچ انگاشته اید؟ و چرا با فرمانهاى خدا و رسولش که راهنماى به سوى بهشت است مخالفت کرده اید؟ جواب مى دهد که: «و الله ما عدوت رأى رسول الله و لا عمدت الا باذنه و ان الرائد لا یکذب اهله و انى اشهد الله و کفى به شهیدا انى سمعت رسول الله (ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ما کان لنا من طعمة فلولى الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه»؛ «به خدا سوگند من از رأى و نظر پیامبر (ص) تجاوز نکردم و آنچه عمل کردم به اذن او بود، و پیش قراول و جلودار قافله به اهلش دروغ نمى گوید. من خدا را شاهد مى گیرم و شهادت او کفایت مى کند من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «ما طایفه انبیاء، طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمى گذاریم بلکه تنها کتاب، حکمت، علم و نبوت را به ارث مى گذاریم و هر آنچه از ما به جاى ماند از آن ولى امر بعد از ماست او به هر شکل که صلاح دید عمل مى کند.» او با این حدیث که حضرت زهرا (س) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت کرد در صدد بیان حجتى بر اینکه فدک ملک زهرا نیست بر آمد و به قسم و سوگند و شهادت الهى متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد که حتما تحت تأثیر سخنان حضرت زهرا (س) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند که هیچ امر خلاف دینى اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدک به امر رسول اکرم (ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.سپس به بیان مصرف فدک مى پردازد و آن را نیز ناشى از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان مى داند که در راه باطلى نیز به مصرف نرسانده ایم بلکه در راه جنگ با کفار و مرتدان به کار گرفته ایم.
اینجاست که حضرت زهرا (س) با یک «سبحان الله» گفتن تمامى بافته هاى خلیفه را نقش بر آب مى کند و مى فرماید: سبحان الله! ما کان ابى رسول الله (ص) عن کتاب الله صادفا و لا لأحکامه مخالفا! منزه است خداى! پدرم رسول خدا (ص) از کتاب خدا روى گردان نبود و با احکام آن مخالف نبود.» بله کلمه «سبحان الله» را در سخن وقتى به کار مى برند که کسى تهمت بسیار ناروایى بزند که همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است که چنین اتهامى پاى خدا را نیز در میان مى کشد و او را با خلق کردن چنین موجودى که این گونه کار قبیح و فاسدى انجام دهد مورد عیب جویى قرار دهد.
به هر حال حضرت زهرا (س) با این سبحان الله به همگان نشان مى دهد که کلام ابى بکر خالى از حقیقت است و سپس کلام خود را توضیح مى دهد که آیا رسول خدا (ص) بر خلاف احکام قرآن نظرى مى دهد؟! آیا او از احکام کتاب الهى روى گردان بوده است؟! و سپس اشاره به درون آنان که اجتماع کردن براى حیله گرى و تزویر بوده است مى کند و باز با تأکید و تلاوت آیات قرآن بطلان سخنان خلیفه را نمایان مى سازد. خلیفه این بار پس از گفتن «صدق الله و صدق رسوله و صدقت ابنته» خدا، رسول و دختر رسول الله (ص) راست گفته اند به تمجید از حضرت زهرا (س) مى پردازد ولى تمامى گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان مى اندازد: «هولاء المسلمون بینى و بینک، قلدونى ما قلدت و باتفاق منهم اخذت ما اخذت؛ این مسلمانان بین من و تو قضاوت کنند، اینان حکومت را بر دوش من انداخته اند و با اتفاق و اجماع آنان فدک را گرفته ام». در این هنگام حضرت براى آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول کردن سخنان باطل و چشم پوشى از حق و تدبر نکردن در قرآن سرزنش کرد و وقتى که اینان از مسیر خود دست برنمى دارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روى را به طرف قبر پدر بزرگوارش کرد و با خواندن اشعارى یک بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهاى مخالفان را گوشزد کرد و از مسجد خارج شد.
منـابـع
احمد عابدینى- مجله پیام زن- شماره 123
احتجاج طبرسى- جلد1- صفحه 253
خطبه حضرت زهرا (س)- شرح نهجا
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها