مکاتب هینیانه و مهایانه بودایی (مفهوم نیروانه)
فارسی 4641 نمایش |همانطور که در عرفان اسلامى، فنا، اصلى ترین مفهوم محسوب مى شود که تمام نظام عرفانى و مراتب سلوک براى نیل به آن طراحى شده است، نیروانه در آیین بودا نیز همین نقش را ایفا مى کند. یک سالک بودایى با نیل به نیروانه به سعادت حقیقى و نجات از چرخه مرگ نائل مى شود و به فراسوى عالم تغییرات هجرت مى کند و دنیاى فریب و معرفت غیر صحیح را پشت سر مى گذارد و به معرفت واقعى دست مى یابد. واژه نیروانه در متون هندویى نیز در معنایى شبیه آیین بودا کاربرد داشته است که با توجه به این که آیین بودا از بستر دین و فرهنگ هندویى برخاسته، بى شک این واژه را نیز از آنجا وام گرفته است. نیروانه واژه سنسکریتى که در زبان پالى، نیبانه تلفظ مى شود، از لحاظ لغوى داراى معناى سلبى است و غالبا آن را به معناى «خاموش شده» به کار مى برند. بعضى از محققان براى این واژه دو اشتقاق گزارش کرده اند اول اینکه ریشه این واژه مرکب از ni به معناى «نه» و va به معناى وزیدن، باد زدن و دمیدن است که در این صورت nirvaIna اسم مفعول از فعل nisvaI است که به معناى خاموش شدن چراغ، آتش و امثال آن و nirvaIna به معناى خاموش شده، سرد شده، فرونشسته است. نظر دوم این واژه را مشتق از دو کلمه nir به معناى رو گرداندن و vaIna به معناى شهوت، تشنگى و طلب مى داند که در این صورت nirvaIna به معناى روى گرداندن از شهوت است.
معناى لغوى نیروانه، حاکى از آن است که انسان در وصول به این مرحله چیزى را از دست مى دهد و از این رو داراى معناى سلبى است. در معناى اول که بیشتر مورد توجه است، گویا آتشى در وجود انسان شعله ور است و با نیل به نیروانه این آتش خاموش مى شود. تأکید بعضى از فرقه هاى بودایى بر اینکه این خاموشى در وجود انسان، به طور مطلق است، آنها را به سوى پوچ انگارى کشانده، به صورتى که در نظر آنان وصول به نیروانه مساوى با نابودى مطلق وجود انسان و زوال همه چیز است. اما برداشت عمومى از این خاموشى همان از بین رفتن تشنگى در وجود انسان است که بنابر آیین بودا منشأ تولد دوباره است. معناى دوم نیز بر روگرداندن دلالت دارد که از لحاظ ارزشى منفى تلقى مى گردد. از این رو، هم معناى اول سلبى است، زیرا انسان در وجود خویش چیزى را از دست مى دهد و هم معناى دوم، چون روى گرداندن و پشت کردن را در بردارد. بدین ترتیب هر دو معنى متضمن از بین رفتن و نابودى چیز خاصى در وجود انسان است که دلبستگى او را به دنیا و امور دنیوى از بین مى برد. از این جهت نیروانه داراى معناى سلبى و زائل شدن و از بین رفتن چیزى در وجود انسان است که از ارزش منفى برخوردار است و انسان سالک باید با تلاش و کوشش آن را از بین ببرد.
حقیقت نیروانه
مفهوم نیروانه هر چند که نزد هندیان قبل از بودا نیز شناخته شده بود و تقریبا مشابه آیین بودا، به معناى رهایى از چرخه تولد و مرگ را در برداشت، در آیین بودا اهمیت ویژه اى یافت. این اهمیت شاید از این جهت بود که بودا اصولا کارش را با نیل به نیروانه آغاز کرد و تمام وجهه همت خویش را صرف آن کرد. از طرف دیگر نگرش خاص بودایى به عالم، برهمن و «خود» و تفسیر خاصى که از این واژه داشت، آیین بودا را در معرض اتهام به نوعى پوچ گرایى مى کرد در آیین بودا اصطلاح دیگرى وجود نداشت که بتواند به عنوان غایت سلوک انسان مطرح گردد. این نکته به این واژه مخصوصا در آیین بوداى اولیه اهمیت ویژه اى بخشید، به صورتى که اصولا جزو واژه هاى کلیدى این دین گردید و بدون قرینه، نشانگر یکى از ابعاد آیین بودا گشت.
مفهوم نیروانه نزد هینه یانه
آیین بوداى اولیه را باید در سایه متون مقدس اولیه شناخت، زیرا در آن مرحله هنوز مکتب ها و نظریه پردازى هاى بودایى شکل نگرفته بود. محققان براى نیروانه در متون اولیه بودایى دو خصلت برشمرده اند اول اینکه این متون از بحث هاى فلسفى در این رابطه به دورند و صرفا از منظرى عملى، یعنى نجات از رنجى که نوع انسانى درگیر آن است به آن پرداخته اند. نیروانه نقطه مقابل رنجى است که انسان مى برد و با نیل به نیروانه که این رنج از بین مى رود. دومین خصلت این است که از نیروانه بیشتر با تعبیرات منفى اى همچون خاموشى، نابودى تشنگى، نیآمیخته یا نامشروط،بى علاقگى و نابودى توهم یاد کرده اند، البته در نیکایه ها و فنون مکتب ابى درمه، تعبیرات مثبتى همچون خوشى، آرامش، بهجت و ساحل دیگر (قلمروى متعالى) نیز مطرح هستند. برخلاف آنچه از عبارت بالا ظاهر مى شود و نیز بعضى محققان این تصریح که مسئله نیروانه در متون اولیه بودایى، یعنى کانون پالى به دو شکل مطرح شده است و در بعضى کتاب ها به جنبه مثبت پرداخته اند که بیشتر شاعرانه است و در کتاب هایى که بحث فلسفى مى کنند به جنبه هاى مثبت پرداخته اند، با مراجعه اجمالى به کتاب هاى کانون پالى در مى یابیم که این دو جنبه، یعنى مثبت ومنفى به هم آمیخته اند. به عبارت دیگر نیروانه از دو جنبه برخوردار است؛ یکى منفى و دیگرى مثبت. سالک با تحقق جنبه منفى، یعنى با ترک و نابودى تشنگى و خاموشى شهوات در وجودش به یک جنبه مثبت دست مى یابد که همان آرامش و بهجت است. از این رو هیچ تناقض ظاهرى اى بین جنبه مثبت و منفى نیروانه وجود ندارد. ذمه پده که یکى از کتاب هاى حوزه پالى است، به هر دو جنبه نیروانه پرداخته است. این کتاب گاهى آن را از سنخ فروپاشى مى داند و انسان به نیروانه رسیده را همچون زنگى پوسیده تفسیر مى کند که هیچ صدایى از آن در نمى آید و قابلیت هیچ کارى را ندارد؛ و گاهى از سنخ قطع دلبستگى؛و گاهى آن را به گونه اى وصف ناپذیر معرفى مى کند. اما جنبه هاى مثبت نیروانه نیز در آن کم نیست و نیروانه را مکان غیرقابل تغییر، جاودانگى، مکان آرام، خوشبختى بزرگ و علم و معرفت حقیقتى معرفى کرده است. گاهى علم به اینکه هنگام مرگ هیچ کمکى به انسان نمى رسد و گاهى علم به اینکه عطش بدترین بیمارى ها است و گاهى علم به چگونگى پدید آمدن و نابود شدن عناصر بدن، از مصادیق این علم معرفى شده است. در سوتره نیپایه نیز وضعیت همین گونه است و گاهى از نیروانه به انزوا، زوال، نابودى دلبستگى ها، آزادى از بنیاد وجود، خالى شدن از هوا و هوس و نابودى امیال تعبیر شده است. از طرف دیگر تعبیرهاى مثبتى همچون خوبى متعالى، نهایت خلوص، قلمرو فناناپذیر، جایگاه ایمنى، مکان آرام و شناخت بدى آنگونه که هست، نیز در این کتاب مطرح است.
عدم تفکیک بین جنبه هاى مثبت و منفى نیروانه
از این رو به نظر مى رسد که هر نوع تفکیک بین جنبه هاى مثبت و منفى نیروانه راه به جایى نمى برد و در تمام کتاب هاى حوزه پالى این دو امر با همدیگر مطرح هستند. حال با یادآورى به این سؤال که آیا نیروانه در ذات خود امرى منفى است یا مثبت، مى توان پاسخ داد که نیروانه در ذات خود امرى مثبت تلقى مى شود، اما رسیدن به این امر مثبت نیازمند پشت سر گذاشتن و نابودى موانع آن است. هر جا از جنبه منفى به نیروانه پرداخته اند، مقصودشان بیان راه رسیدن به نیروانه است. اگر مى گویند نیروانه زوال است، یعنى تا انسان از خودى ها و عطش ها و امیال خویش نگذرد به نیروانه نمى رسد و این امرى است که در موارد دیگر به آن تصریح شده است، مثلا در سوتره نیپایه تصریح شده است که اگر کاملا از هوا و هوس خالى شوى نیروانه را درک مى کنى. یا اگر ذمه پده انسان را در مقام نیروانه به زنگ پوسیده تشبیه مى کند، مى خواهد این حقیقت را گوشزد کند که تا مکانیزم بدن و ساختار این جهانى انسان دگرگون نشود و عمل کرمه ساز انسان متوقف نگردد، انسان به نیروانه نمى رسد، زیرا آنگونه که در جنبه هاى مثبت نیروانه گفته شده است، نیروانه قلمروى دیگر و متغایر با وضعیت مادى انسان است. از اینجا مشخص مى شود که حقیقت نیروانه همین جنبه هاى مثبت است و جنبه هاى منفى نشانگر شرایط گذر است. حال جاى این سؤال وجود دارد که اگر موارد منفى شروط نیل به نیروانه است، چرا به عنوان حقیقت نیروانه عرضه گردیده است؟ هر چند جنبه هاى منفى نیروانه شروط گذر هستند، این نفى ها نیل انسان به نیروانه را دربردارد، یعنى زوال و نابودى کامل عطش و دلبستگى در وجود انسان ملازم با آرامش و سکون و بهجت است. از این رو، این دو را مى توانیم به عنوان دو روى یک سکه تلقى کنیم و نیروانه را به جنبه مثبت یا جنبه منفى آن تفسیر کنیم. البته این مربوط به آخرین مرحله قطع و نابودى عطش و دلبستگى است. اما چون این زوال در طى یک دوره مراقبه صورت مى پذیرد، نابودى دلبستگى جزء شروط و مقدمات رسیدن به نیروانه نیز هست. در متون اولیه بودایى، نه تنها نظریه پردازى پیرامون نیروانه وجود ندارد، بلکه درگیر شدن در هرگونه بحث فلسفى و از جمله در مورد نیروانه، را مخالف راه نیروانه دانسته اند. اما به نظر مى رسد که این متون فهم نیروانه را براى مخاطب مفروض گرفته اند، زیرا در بسیارى موارد بدون هیچ گونه توضیحى این واژه به کار رفته و این امر موجه و معقولى است، زیرا اصل وجود نیروانه به فرهنگ هندى مربوط است و ربطى به آیین بودا ندارد. از این رو به نظر مى رسد جز در موارد معدودى که آیین بودا مفهوم آن را دگرگون کرده، در بقیه خصوصیات همان تلقى هندویى را قبول داشته است. از این رو مفهوم نیروانه در آیین بوداى اولیه بسیار به این تلقى هندویى نزدیک است که در نیروانه سالک از راه اتحاد با برهمن به نجات یا روشن شدگى دست مى یابد و بدین طریق از رنج و تولدهاى مکرر و تمام محدودیت هاى جهان مادى نجات مى یابد و به والاترین مرتبه آگاهى نائل مى شود. همانطور که از اوصاف نیروانه بر می آید، در آیین بوداى اولیه تمام این خصوصیات وجود دارد، جز آنکه چون آیین بودا به انکار برهمن مى پردازد، نائل شدن به نیروانه با اتحاد با برهمن حاصل نمى شود. اما به نظر مى رسد که همانگونه که در تلقى هندویى، نیروانه قلمروى دیگر غیر از این جهان است، تلقى آیین بوداى اولیه نیز همین گونه بوده است، زیرا همانطور که تذکر دادیم تفاوت این دو صرفا به آن چیزى برمى گردد که آنها انکار کرده اند و در آیین بوداى اولیه، نه تنها این امر انکار نشده است، بلکه شواهدى بر اینکه نیروانه قلمروى دیگر است وجود دارد، مثل اینکه نیروانه را ساحلى دیگر معرفى کرده اند. آیین بودا در حدود یک قرن بعد از به نیروانه رسیدن بودا، دچار تفرقه شد. به نظر مى رسد یکى از مسائل کلیدى که در این زمان پیروان این آیین را به دو دسته تراودن ها و مهاسنگکه ها تقسیم کرد به نیروانه مربوط مى شود، زیرا آنها با مفهوم بودایى ارهت که نزد تراودن ها معتبر است مخالفت، و در مقابل، آرمان بودى ستوه را مطرح کردند. بعدها که تمایزات آشکارتر شد و فرقه مهاسنگیکه ها خود را مهایانه و فرقه مقابل را هینه یانه خواند، تمایز بین ارهت و بودى ستوه بدین گونه تقریر یافت که ارهت یک پیرو آیین بودا است که با تلاش خود به مرحله روشن شدگى و نیروانه رسیده و طمع، حرص، خشم و خیالات باطل را در خود کشته و در همین دنیا به نیروانه نائل آمده است؛ اما بودى ستوه موجود روشن شده اى است که نه تنها مسئولیت آزادى خویش، بلکه تمامى زندگان را بر عهده دارد. او به یک معنا رهایى خود را از جهان به تعویق مى اندازد تا به تمامى زندگان که هنوز از روشن شدگى آگاهى نیافته اند، یارى بخشد.
تفاوت ارهت و بودى ستوه از جهت نیل به نیروانه
این بیان، تفاوت ارهت و بودى ستوه را از جهت نیل به نیروانه در این مى داند که ارهت خود به نیروانه مى رسد، اما بودى ستوه دست دیگران را نیز مى گیرد تا آنها را به نیروانه برساند. از این اختلاف نباید اینگونه توهم نمود که تفاوت ارهت و بودى ستوه در کمک به دیگران است، بلکه تفاوت در مفهوم میانجى است. هم ارهت و هم بودى ستوه به دیگران کمک مى کنند تا دیگران نیز به نیروانه برسند. اما مفهوم بودى ستوه در مهایانه به چیز دیگرى مى اندیشد. مفهوم بودى ستوه رستگارى به واسطه میانجى را مطرح مى کند،یعنى توسل به بودى ستوه یکى از راه هاى نجات مى گردد و هر کس به بودى ستوه توسل جوید، او به خاطر عهدى که دارد، دست او را مى گیرد و نجات مى دهد. این مفهوم را تیراوده انکار مى کنند و رسیدن به نیروانه را تنها از جهت فعالیت و تلاش شخصى میسر مى دانند. عهد بودى ستوه و میانجى بودن او حتى بعد از مرگ نیز استمرار مى یابد و بودى ستوه حتى بعد از مرگ از رفتن به نیروانه اجتناب مى کند تا واسطه اى براى نجات دیگران باشد و از این رو یکى از بودى ستوه هاى برتر مى شود که هنوز در سپهر سنساره کار مى کنند، ولى از چنبره قوانین سنساره بیرون اند و با چشم مادى نمى توان آنها را دید، ولى چشم دل قادر به دیدن آنها است.
تحول رهرو در نیل به نیروانه
آنچه مهم است شناخت حقیقت نیروانه است؛ به این معنا که جایگاه نیروانه در عالم چیست؟ این امر با شناخت مشروط و غیرمشروط در نزد هینه یانه قابل فهم است. مى دانیم که تغییر و علیت در آیین بودا از اهمیت فوق العاده اى برخوردار است. هر آنچه نپاینده و در حال تغییر است هم رنج زا و هم داراى علت خاصى است، یعنى وجودش مشروط به وجود چیزهاى دیگر است. وجود مشروط عبارت است از: پنج بخش دلبستگى، یعنى کالبد، احساس، ادراک، حالات جان و دانستگى که ارتباط چهار بخش اخیر که روى هم به «نام» معروف شده اند، با کالبد که شکل نامیده مى شود، بدین گونه وصف شده است: احساس ها تأثرات حسى اند، یعنى تماس هاى عضوهاى حسى با موضوعات جهان بیرون از حس. وقتى مغز این تأثرات را بگیرد و در سر حس کننده منعکس کند، آنها را ادراک مى خوانند. این ادراکات واکنش هایى در انسان ایجاد مى کنند که بودا آنها را روى هم حالات جان یا نمودهاى روانى خوانده است، یعنى اندیشه ها، آرمان ها، تمایلات، حالات و مانند اینها و صفات مشترکشان این است که مى خواهند واقعیت یابند و به سوى این هدف در شتابند. پس در واژه حالات جان معناى نیت نیز هست، یعنى نیت واقعیت بخشیدن به این اشتیاق ها و تصورات. سرانجام دانستگى یا بخش پنجم، عنصرى گردآورنده است که حالات جان، یعنى نمودهاى روانى، را گرد مى آورد و زیر تأثیر آنها قرار مى گیرد و حتى ساخته آنها است.
منـابـع
محمدعلى رستمیان- فنا و نیروانه- انتشارات باشگاه اندیشه
پاشایى- فصلنامه هفت آسمان- سال دوم- شماره هشتم- 1379- مقاله بینش مقام حقیقت در آیین بودا و عرفان اسلامى
ع. پاشایى- هینهیانه- مؤسسه نگاه معاصر- تهران- 1380.
د.ت .سوزکى- راه بودا- ترجمه ع. پاشایى- نشر نگاه معاصر- تهران 1380.
هانس ولفگانگ شومان- آیین بودا- ترجمه ع. پاشایى- انتشارات فیروزه- تهران- 1375.
جان سى مارالدو- فصلنامه هفت آسمان- ترجمه محمدعلى رستمیان- سال پنجم- شماره بیستم- 1382- فلسفه بودایى در ژاپن
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها